بچه ها چند ساعت پیش منو برادرم دوتایی رفتیم پاساژ طبقاتی بعد پایین تو پارکینگ غلغله بود اصلا جا واسه سوزن انداختنم نبود همه پیاده شده بودن واسه ماشین خودشون جا نگه داشته بودن برادر منم گف آنیتا توام پیاده شو یه حرکتی بزن ، خلاصه آقا من از این سر پارکینگ هی میرم اون سر پارکینگ برمیگردم هی میدیدم جا نیس دوباره میرفتم ته پارکینگ دوباره همون آش همون کاسه یهو دیدم یه ماشین میخواد بره،بدو بدو رفتم گفتم آقا شما دارین میرین؟ گف بله