با شوهرم جلوی همه دعوا میکردم😪ب خانواده ش فحش میدادم جلوی همه ...
جلوی صمیمی ترین دوستاش ....
رفته بودیم تو ی روستاییی!دورهمیی یبار توی ی جمعی داشتم از مشروب خوردنش عکس میگرفتم ..گوشیمو گرفت شکست
منم رفتم دو ساعت دم در نشستم تا منو ببره خونه!
😪😪😪با هیچکسم خدافظی نکردم
یبارم تو خونه ابجیش دعوامون شد باز گیر داد ک مهریتو ببخش بخاطر مهریه ت نمیزارم دانشگاه بری
ساعت ۱۲ شبی بود زدم تو خیابون😂
یبارم ی شهر دیگع بودیم
ی دوستی داشت اونجا خیلی ادمای خرج نکنی بودن واسه مهمون ولی توقعات زیادی داشتن
مارو معطل کردن تو ماشین برن خرید!منم دسشوییم گرفته از کی معطل دندونپزشک بودم
ب شوهرم گفتم منو ببر ی جایی دسشویی برم گفت نمیرم باید صبر کنی تا اینا از خرید برگردن
گفتم حالا ی لحضه صبر کنن چی میشه!
گفت برامون زحمت میکشن!
گفتم مادرمنم برات خیلی زحمت میکشه قدرشو میدونین
گفت تو و مادرت برید از زندگیم گم شین!
منم همون لحضه از ماشین پیاده شدم خودمو تو خیابونا خلوت گم و گور کردم
یبار تو ی جمعی نشسته
بودیم ی نوشیدنی غیر مجاز میخوردن
شوهر رفت بیرون
شوهر همون خانوم مورد بالا ک تعریف کردم برای منم ریخت شوهر منم رسید دید دارم میخورم!
اون قوطی هارو چید کنارم گفت خوبه من ازت عکس بگیرم کنار اینا! ب تلافی اون روزا مثلا!!
منم خیلی حرصم گرفت چون اکثرا وقنا میخورد مس میومد خونخ من کاریش نداشتم حالا یبار من امتحانی خوردم کولی بازی در اورده بود
تا سر این موضوع شر بپا نکرد ول کن نشدم ۱ ساعت رفتم تو حیاط نشستم
😂😂
کلا تو اوج زمستونم قهر میکردیم من یک ساعت تو راه پله مینشستم!
کاش اونموقع ها نی نی سایت میومد یکی دو نفر منو ادم میکردن
😐بعضی وقتا بشدت کتکش میزدمو همچنین میخوردم
😐حالا ریشع اختلافاتو خاستین بدونین میگم بدیای خودشو خانوادشو