کار خوبی کردی عزیزم. البته هرچند الان اون حق به جانبه و میگه من کاری نکردم و اون نساخت😃
بتول خانم ما بعد از اون بلاهایی که سرم اورد یبار تو خیابون منو دید چنان با ذوق اومد سمتم هرکی نمیدونست فکر میکرد دوست جون جونی منه و اگه من یه روز پیشش نباشم سکته میکنه میمیرهپ اما من با سروی باهاش برخورد کردم. طوری که خنده تو دهنش ماسید. بعد رفته بود به دوستهای مشترکمون گفته بود لیلا این کار رو با من کرد. نمیدونم چش بود. دوستهام هم اون رو حسابی شسته بودن بعد خشکس کرده بودن بعد اتوش کرده بودن بعد تا کردنش گذاشتن دم در خوابگاه😃