«هان، کجاست
پایتخت این کجآئین قرن دیوانه؟
با شبانِ روشنش چون روز،
روزهای تنگ و تارش، چون شب اندر قعر افسانه.
با قلاع سهمگین سخت و ستوارش،
با لئیمانه تبسم کردن دروازههایش، سرد و بیگانه.
هان، کجاست؟
پایتخت این دژآئین قرنِ پرآشوب.
قرن شکلک چِهر.
برگذشته از مدار ماه،
لیک بس دور از قرار مهر.