2726

سلام دوستای گلم 

من یکی از اون مادرا بودم میخوام داستانمو بگم 

من ک باردار شدم خ اتفاق واسم افتاد بی پولی و بدهی شوهرم بود و باعث این فشاراشد 

اولش لکه بینی تهوع شدید استراحت مطلق تهدید ب سقط بود بچم چقدرررر دکترا ترسوندنم میگفتن سرش بزرگه و .... گفتن احتمالا سندرم داون داره و .... یعنی بارداری من پر از استرسای وحشتناک و شدیدد بود منتظر بودم زایمان کنم ی بچه مریض بدنیا بیاد انقدر شبا پیش خدا گریه میکردم مادرم اینا هرچی سیسمونی میگرفتن من گریه کردم میگفتم یعنی میتونه استفاده کنه و دوران وحشتناک بارداریم گفتن اب دور بچه زیاد و اورژانسی ی دوهفته زودتر زایمان کردم تا زایمان کردم فقط قیافشو دیدم ک سالم باشه مثل گل میموند سالم سالللم انقدر خوب بود اون روزا ک نگو   

امضا من از این دیدالیاس اینجا جاش نمیشه    

 بعد دوروز بچم زردی گرف بچم یکم فکش میلرزید و پاهاشم ی کوچولو میلرزید بردیم زردیش چک کنیم ب دکتر گفتم اشکال داره فکش اینا میلرزه نصف شب بود یهو گف ببریدش بیمارستان تشنج کرده هیچچچچچ وقت وون صحنه رو یادم نمیره هیچچچچچ وقت و نمیدونم اون دکتر چجوری جواب منو خانواده و لچمو اون دنیا میده  نکرد بگه بزارید اول ی دکتر متخصص ببینه بعد ببریدش بیمارستان شوهرم یهو ول شد وسط کلینیک داشت سکته میکرد بچمو بردیم بیمارستان یهو بچه ۳ روزمو گرفت و رف صدا گریش اومد و دیدم لباسای خالیشو پسم داد گفتم بچم کو گف باید بستری بشه یهو افتادم زمین هرچی گفتم بچم گف باید شب برید خونه و بدبختیام شرو شد تا صب با مامانم شوهرم و مادر شوهرم و بابام گریه کردیم و صب رفتیم بچم لباشخشک خشک بود سرم ب دست گفتن باید اب کمر بگیرم گفتم باشه گفتن سونو مغز گفتم باشهو ....... ووه چ بلاهای ک سر بچم نیاوردن  تا یک هفته باید با سرنگ کم کم شیر میدادم لباشو مثل ماهی باز بسته میکرد بعد یک هفته گفتن ما ک ندیدیم چیزی ببرید پیش فلان دکتر ما بردیم متخصص مغز اعصاب گفتم نامه از بیمارستان داریم واسه نوار مغز (شوهرم نمیومد گف تو بچمو ب این روز انداختی با فکرای مسخرت خعیلیییی روزای بدی بود تو بیمارستان )بعد دکتر معاینش کرد گف این ک چیزی نیست این بخاطر اینکه هنوز سیستم مغز اعصاب کنترل نشده اما من وسواس فکری داشتم گفتم ن نوار مغز وایییی ک چ استرسی شد واسم تا جواب بده گف سالمه برو خانوم ولی من شدن ی وسواس فکری 

امضا من از این دیدالیاس اینجا جاش نمیشه    

تو نت کلی علایم خوندم خدا خوبم کنه ک نت بدبختم کرد چقدر علایم چرت پرت دیدم و گفتم داره یهو دیدم بچم سرفه میکنه نگو از بیمارستان ویروس گرف دوباره دو هفته بستری شد و تکرار اون روزای بددد  اومدم خونه مرده متحرک بودم افسردگی شدید و هر حرکت بچم میگفتم تشنج و دوران شیرین نوزادیش ب بدترین شکل گذشت میگفتم کره چیزی نمیشنوه میرفتیم دکتر شنوای بچم تپل بود دیر گردن گرفت ۴ ماه بود گردن گرف تا ۴ ماه وحشت داشتم گفتم بیا گردن نمیگیره پس تشنج کرده شبا نمیخوابیدم مناظر علایم بود هر کاریشو تشنج فرض کردم انواع اقسام بیماریارکو بش لقب دادم اخه چون تپلیم بود دیر کاراشو کرد فقط زود نشست ولی چهار دست پا تو ۱۰ ماهگی رف یکسال ی ماه راه رفت الان ۲۲ ماهشه انقدر شیرین ربون بامزه و مهربونه انقدر باهوشه انقدر منو گول میزنه  همرو سر کار میزاره ک نگو گفتم بنویسم واسه مامانای مثل خودم دوران شیرینتونو خراب نکنید تو نت دنبال چرت و پرت نگردین پیش هر دکتری نبرین پیش دکتر مطمین ببرین خطاهای پزشکی خ زیاد بچه رو باهم مقایسه نکنید هر کس ی موقعی کاری میکنه من بچم خ تپل خوشگل بود بعد هررررررجا میرفتم عکسشو میگرفتن تو دلم میگفتم خبر ندارین مریضه ولی همش فکر خیال توهم بود خواهش میکنم زندگیتونو خراب نکنید از بچه هاتون لذت ببرید ببخشید خ زیاد بود 

امضا من از این دیدالیاس اینجا جاش نمیشه    


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ماه اول دفترچش تموم شد یک ماه از بس سر هرچی دکتر بردمش دیگه متخصص مغز اعصاب گف خانوم بار دیگه بچتو بیاری خودتو بستری میکنم ولی فک میکردم دکترا هیچی بلد نبودن ولی دم دکتر متخصص مغز اعصاب گرم ولی شاید باورتون نشه این بچه رو همه عیبی روش گذاشتم و چقدر دکتر بردم 

امضا من از این دیدالیاس اینجا جاش نمیشه    
2728

نمیگم ب بچه هاتون بی توجه باشید ولی وقتی چنتا دکتر میگند خوبه و خانواده ها و بقیه بنظرشون طبیعیه گیر ندین اونا هم اون بچه رو دوس دارن و دنبال درمان خودتون برید زودتر 

امضا من از این دیدالیاس اینجا جاش نمیشه    
تو نت کلی علایم خوندم خدا خوبم کنه ک نت بدبختم کرد چقدر علایم چرت پرت دیدم و گفتم داره یهو دیدم بچم ...

بچه منم تو یکسالگی تونست به تنهایی بشینه و چهاردست و پا بره، قبلش میخزید

الانم که  رفته تو 16 ماهگی تااازه داره چند قدم بر میداره

دندونم که یکسالگی جوونه زد، ، ولی یکسالگی حدود ده تا کلمه رو قشنگ میگفت که همه تعجب میکردن، الانم تا ده میشمره

دیروز بردمش بهداشت گفت ببرین کاردرمانی تا راه بیفته

گفتم بچم تنبله...طوریش نیست

و واقعا هم هر بچه ای با بچه دیگه فرق میکنه، توانائیاشون متفاوته




بچه منم تو یکسالگی تونست به تنهایی بشینه و چهاردست و پا بره، قبلش میخزید الانم که  رفته تو 16 ...

افرین ب شما ک انقدر توکلتون بخدا زیاده تا ۱۸ ماخگی وقت داره عزیزم خدا نگهش داره 

خ خوبه تا ۱۰ میشمره ماشاالله

امضا من از این دیدالیاس اینجا جاش نمیشه    
افرین ب شما ک انقدر توکلتون بخدا زیاده تا ۱۸ ماخگی وقت داره عزیزم خدا نگهش داره  خ خوبه تا ۱۰ ...


ممنونم عزیزم، البته سر مریضی هاش وسواس دارم ولی سر این قضایاش بهش سخت نگرفتم

هر کی هم میگفت چرا هنوز نمیشینه یا راه نمیره یا دندون نداره میگفتم هنوز دیر نشده


ماه اول دفترچش تموم شد یک ماه از بس سر هرچی دکتر بردمش دیگه متخصص مغز اعصاب گف خانوم بار دیگه بچتو ب ...

وای منم عین شمایم 

فتوکپی خودت 

میگفامتم نمیشنوه و لال و.. 

بردم ای بی ار و... شنوایی سنجی 

گفت حلزون گوشش درست خانوم تو بیمارستانم تست کرده بودن درست بود 

سه ماهگگی ک توهم زده بودم بردم گفت درست 

بعد ای بی ارم گفتم باید بکنین توجه نمیکنه 

ای بی ار کرد گفت خوبه از نظر ما و.. 

بازم میگفتم دروغ 

تا اینک 4 ماه شد صداش میزدم گردنشو میچرخوند نگاه میکرد و غان و غون کرد اووف چه گریه ها ک میکردم 

سلام تاپیکتو خوندم عزیزم خیلی بهم کمک کردی یه دنیا ازت ممنونم با خوندن هر کلمه تاپیکت روزای وحشتناک بارداری وبعد اون میاد جلوی چشمم انگار یک روحیم تو دو جسم من اینقدر تو بارداری استرس سقط شدن بچمو کشیدم که می خواستم فقط روز به دنیا اومدن بچمو ببینم بعد به دنیا اومدنش گفتم دیگه همه چی تموم شده اینقدر خوشحال بودم که انگار دنیارو به من دادن بعد تو این نت  نعلتی خوندم که استرس زیاد تو بارداری باعث اوتیسم میشه باعث روزای بدبختی شروع شد نه روز می خوابیدم نه شب  فقط کارم شده بود زیر ذره بین قرار دادن دخترم حالا تازه وارد پنج ماهگیش شده همه چیزش خوبه مث بچه های دیگس فقط چون خیلی تپله غلت نمیزنه به خاطر چرت وپرتای نت خودمو داغون کردم ممنونم ازت به خاطر تاپیکت خیلی کمکم کرد

ماه اول دفترچش تموم شد یک ماه از بس سر هرچی دکتر بردمش دیگه متخصص مغز اعصاب گف خانوم بار دیگه بچتو ب ...

عزیزم متنتو خوندم منم دقیقا همینطورم بخصوص چون بچم خیره میشه شب و روز ندارم ولی متنتو خوندم یکم آروم شدم دعا کن بچه منم چیزیش نباشه فقط توروخدا راجب خیره شدن بچت بهم توضیح بده چی شد و الان چطوریه؟

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز