2726
عنوان

بیرونم کردن

1968 بازدید | 168 پست

در راستای بدبختیایی که داشتم...زنگ زدم خواهر شوهرم رو دعوت کنم برا مولودیه..گفت دارم عذا میپزم منم خواستم از دست پختش تعریف کنیم..گفتم به به خوشمزه ایت حتمن.گفت نمیدونم گفتم نه خوشمزه است و ب شوخی گفتم واجب شد بیام شب خونتون مزه اش کنم.خوشمزه است حتمن...برگشت بهم گفت خجالت نمیکشی اینقدر میایی خونه ما...والا..چقدر میایی..گفتم خو دلم برا شوهرم تنگ میشه ..حالا البته زیاد مزاحمشون نمیشم .بی شعور نیستم..تهش گفت سعی کن دلتو کلفت کنی ..روش کار کن تنگ نشه..حالا بنطرتون نرم دیگه خونشون سر بزنم اشکالی داره؟جراتم ندارم ب مادرشوهرم بگم دخترت اینطوری گفته..حالا اونم میگه چرا نمیایی..


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

من بودم  نمیرفتم

خدایا مارا لایق پدر و مادرشدن قراربده ، فرزند سالم و صالح بده ، هرچه زودتر آرزومو برآورده کن  الهی آمین  خدایا ممنون که آرزومو برآورده کردی و دوتا دختر ناز بهم دادی  خدایا شکرت

نگو به مادرشوهرت چون صددرصد یاخودش ب دخترش گفته اینجوری بگو یا دختره رفته به ننش گفته

توام خواهشا رعت و امد تو کم کن و یکم سنگین باش ک هرکی هرچی خواست بهت نگه

شوهرت بیاد خونتون چرا تومیری همش

الهی به امید تو❤

هرموقع ام رفتم کمک میگنم و زیاد چیزی نمیخورم دست ب چیزی نمیزنم .دخالتی نمیکنم.حواسم هست حتی بی اجازه لیوان اب نخورم...واقعن دام سوخت..ب شوهرم گفتم..گفت بار اخرت باشه از خواهر من میگی..منم حرفی نزدم ..فقط گفتم توقع نداشتم بهم اینو بگه

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730