سلام دوستان امشب تولد خواهرم بود شوهرمم فوتبال بود خاله هامم مهمون بودن... تولد و که گرفتیم شوهرمم اومد خلاصه داشتیم کیک و قاچ میزدیم که شوهرممم یهو با عصبانیت چندبار با تندی گفت بریم و.... فردا هم عروسی داریم...قاطی کرد از در رفت بیرون تا رفتم پیشش با تندی اومد طرفمو گفت بابات چرا این حرکت و کرد.... تازه چیز خاصی نبود ...کلی آبروریزی شد شوهر خالم رفت دنبالش بابامم رفت خوابید کلا همه چی و بهم ریخت گفت پسرمو بر میدارم و میرم تو هم خونتون بمون همه چی تمومه کلی فحش داد البته کسی متوجه نمیشد همه اینا تو حیاط بود😢😢 وقتی هم اومدیم خونه کلی جنگ و دعوا کردیم...بچه ها خیلی داغونم بخدااا کار همیششع تا چشمش به چهار نفر میخوره یاغی میشه احترام هم اصلا سرش نمیشه خیلی منو امشب اذیت کرد احساس میکنم دیگه همه چی باید تموم بشه ...پسرم چهار ماهشه این دفعه چندم بود که این رفتارارو میکرد چندبار جنگ و دعوا کردیم حتی کار به جدایی کشید اما باز برگشتیم...
فردا عروسی قوم شوهرته؟
عروسی نرو تا ادب بشه
نروباهاش عروسی
اینکه نیکی توی جمع قاطی میکنه شاید احساس کمبود و خود کم بینی داره .
شغلش خوبه ؟ درآمدش ؟ظاهرش؟
شاخ گاوی بدتر از داماد نیست ...
بابات چیکار کرده بود مگه؟
راه حلش:
همه مهمونیا رو تنها برو و شوهرت رو نبر
میدونم سخته اما از آبروریزی بهتره
بهش بگو یه بار دیگه توی جمع یا مهمونی اینجوری رفتار کنی و زهر کنی همه چیو برام ،من بچه امو برمی دارم میرم برای همیشه ،بزار متوجه بشه که تو بهت برمیخورد از این رفتارهای و توهین هایش.
وا مریضه مگه
کمبود داره
دلیل این رفتارش رو پیدا کن
شاید کمبود داره
اگه میتونی زندگیت رو بساز و شوهرتو درمان کن
تو دوران آشنایی ب این یاغی گریش پی نبردی¿
میترسم ازدواج کنم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
37 ثانیه پیش
37 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
