2737
2734
عنوان

شوهرای شماهم همینن

215 بازدید | 11 پست

شوهر من میشینه کلی از خوبیا خانواده مادریش و پدربزرگ مادربزگش حرف میزنه و .... یه جوری حرف میزنه هرکی نشناسه فک مسکنه اونافرشتگان زمینی ان بعدتامن میام یه چیزی بگم درمورد خانوادم اصلا محل نمیده انگار نشنیده یا انکار میکنه مثلا همین شوهرم یک بی بی داشته (مادرمادربزرگش)که خیلی بداخلاق بوده واصلا شوهرمنونمیشناخته  و تو چهارسالگی شوهرم مرده 

بعد شوهرم الکی میگه نههههه  بی بی منو تا ۸سالگی بقل میکرد میبوسید کی گفته بی بیم بداخلاق بوده تا اینکع یکبار باباش گفت اصلا بی بی تورو نمیشناختت


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

نه اصلا از خانواده هامون زیاد حرف نمیزنیم

_چرا همیشه به چشمام میگی لعنتی                                      _"نمیدونم عزیزم .......چشمات غرقم میکن.....وقتی تو تیله های زلال چشمات خیره میشم .....یهو به خودم میام میبینم یادم رفته نفس بکشم....چشمات شفافه ....برق میزنه .....خودم تو مردمکش میبینم.....صادقه .....انگار باهام حرف میزنه .....نمیدونم سونیا.....ولی قطعا چشم هات لعنتی ...."                                                                                 بله عکس خودم

نه بابا مگه بیکاره بشینه تعریف کنه

هیچ کس اشکی برای مانریخت هرکی بامابودازما گریخت چندروزیست حالم دیدنیست حال من ازاین وآن پرسیدنیست گاه برزمین زل میزنم گاه برحافظ تفال میزنم حافظ دانافالم راگرفت یک غزل امدکه حالم راگرفت مازیاران چشم یاری داشتیم خودغلط بودانچه میپنداشتیم
2738
خوشبحالت منکه گوشام پره از جان فدایی های خانواده مادریش براش

همسرت وقتی تعریف میکنه توهم الکی سرتکون بده اصلاعین خیالت نباشه

هیچ کس اشکی برای مانریخت هرکی بامابودازما گریخت چندروزیست حالم دیدنیست حال من ازاین وآن پرسیدنیست گاه برزمین زل میزنم گاه برحافظ تفال میزنم حافظ دانافالم راگرفت یک غزل امدکه حالم راگرفت مازیاران چشم یاری داشتیم خودغلط بودانچه میپنداشتیم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687