منم دونفر ادمو فراموش نمیکنم جفتشونم از ته دلم دوسشون داشتم دارم ، به هر دوشون ابراز کردم ، چوبی خودم از زمانه ک مشنو و مپرس،
ولی ک گفت مشاوره گفته با کسی کاشنایین ازدواج نکن ، دومی هم ک منو دست مایه مسخره بازی دوستاش کرده بود ، اینم از دل من ،
دوسشون دارم احمقهای زشت کچل رو ، حتی انقدر نفهم بودن ک محبت و علاقه من براشون بی ارزش بود ، هر جا هستن سلامت بلشن ، پادشاهی کنن به همه خواسته هاشون برسن ، با تمام اینها ، زجری ک کشیپم ک خیلی چیزها فراموش کنم ، وخاطرات سالهای خیلی دور هستن ، حتی الان اگ هر چیزی ازم بخوان با تمام وجودم براشون انجام میدم، ارزوم شده کاش ی خبر ازشون داشتم ، ازدواج کردن؟ بچه دارن؟ بیدارن؟ خوابن؟ ممکنه ی روز از سر تقدیر ببینمشون ، ههمش خیال میبافم دیدن یهویی و منو یادش میاد نمیاد و من چ حالی میشم ک دارم با چشام میبینمش ،حتی این خیالها هم برام قشنگ ،