به زندگیم شک کردم افسرده شدم همش توخودمم الان خصوصیاتمومیگم نظربدین
شوهرم دوسم داره عصبی هست ولی درکل مهربونه بدون من هیج جانمیره حتی خونه مادرش کارتدحقوقش دست منه وکلادرامدش دست منه اجازه داده درس بخونم هرچی درمیاره خرج من وبچه هامیکنه ولی درامدکمه کارمنده به بقیه نگاهذمیکنم دلم میگیره سال به سال یه مانتوبخرم یدونه کیف بیشترندارم همش درحال حساب کتاب کردنم حقوق تایارانمون میرسه وتمام تفریحمون منچ بازی وپارک رفتنه لوازم ارایشم داغون شده کوتابتونم بخرم اطرافیام همه سفرخارجی هرروزیه مدل میپوشن من هیچی انصافاشوهرمم براخودش هیچی نمیخره ولی نمیدونم چمه شوهرم هواموداره بچه هارونگه میداره به فکرشونه ولی پول نداره یعنی داره اندازه خوردوخوراک فقط وبه زوریه مسافرت