من دوماه با مادرشوهرم سر حرفی قهر بودم ولی دیدم این منم دارم نابود میشم از کینه دو هفته پیش بدون اینکه بهش اطلاع بدم رفتم خونش اونم خوب بود برخوردش
دیگه گذشت و دیشب باهم حرف زدیم بهش گفتم سلامت روح و روانم مهمتر از حرفای خاله زنکیه وگرنه فک نکن من عرور ندارم یا هرحرفی رو میگذرم
اونم هیچی نگفت