فکر میکنم مردی ک میاد زن بگیره نگا میکنه ببینه خونه پدرش چجوویع در همون حد ازش انتظار داره
ی دوستی داشتم تا سر کوچه هم میخواست بره با مادرش میرفت بعدا ک با اولین خواستگارش ازدواج کرد پسره بهش گفته بود من اصن عاشق همبن شدم ک تو همه جا رو با مامانت میرفتی!!و پسره هم نمیزاشت هیچ جا برع تنهایی ب هیچ عنوان انگار ک بردس
منم ی بار ک دوس پسرم اومد خواستگاریم و یکم جدی شدیم از اول بهش نشون دادم نوع ازادیمو لباس پوشیدنمو ... بعدا ی بار گفت شمال نرو خیلی قاطع گفتم تو ک دیدی و میدوسنتی من میرم حق اعتراض نداری
شما هم تو خونه پدری باید در قبال ازادی هایی ک بهت نمیدادن اعتراض میکردی حتی دعوا!!! مگه ادم چند بار زندگی میکنه ک بخواد با محدودتم باشه