2726
عنوان

بدون اجازه همسرتون میرفتین؟

| مشاهده متن کامل بحث + 209 بازدید | 26 پست


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

شوهرم بعدا میزنش تو چشمم ک تو رفتی مسافرت بی خبر 

خب معلومه که میزنه توی چشمت، چون بد عادتش کردی. شما فعلا عقدی و با خانواده ت زندگی میکنی مسلما طبیعیه باهاشون همراهی کنی و جایی بری. در ضمن شما به همسرت دسترسی نداری وگرنه بهش خبر میدادی. واقعا فکر میکنی همسرت ترجیح میده شما تنها بمونی توی خونه و با خانواده ت نری چون اجازه نگرفتی ازش؟!!!! یعنی فکر میکنه ایشون صلاح شما رو بیشتر از پدر و مادرتون می دونه؟!!!! اگه این توقع رو داره واقعا طرز فکر بچه گانه ای داره و هنوز به بلوغ فکری لازم واسه ازدواج نرسیده.

2728
خب معلومه که میزنه توی چشمت، چون بد عادتش کردی. شما فعلا عقدی و با خانواده ت زندگی میکنی مسلما طبیعی ...

ن والا اینطور نیست

خودم دوس ندارم برم

😔😔😔دوس ندارم چون چند روز پیش رفتم مسافرت با مادرم دلتنگش شدم اذیت میشم

چیکار کنم منم دلم میخواد فقط با شوهرم برم مسافرت

با بقیه راحت نیستم

تیکر سربازی شوهرمه(شروع۱۹تیر۹۸)
خب معلومه که میزنه توی چشمت، چون بد عادتش کردی. شما فعلا عقدی و با خانواده ت زندگی میکنی مسلما طبیعی ...

ن والا اینطور نیست

خودم دوس ندارم برم

😔😔😔دوس ندارم چون چند روز پیش رفتم مسافرت با مادرم دلتنگش شدم اذیت میشم

چیکار کنم منم دلم میخواد فقط با شوهرم برم مسافرت

با بقیه راحت نیستم

تیکر سربازی شوهرمه(شروع۱۹تیر۹۸)
نمیدونم شرایط شمارو ولی من عقد بودم هر کاری میخواستم‌ کنم به همسرم خبر میدادم اونم همینطور   اگ ...

دقیقا من هرجا برم باید قبلش بش بگم

فقط این چندوقت ک نبود نگفتم بش

اجازه میده ولی باید قبلش بگم

تیکر سربازی شوهرمه(شروع۱۹تیر۹۸)
ن والا اینطور نیست خودم دوس ندارم برم 😔😔😔دوس ندارم چون چند روز پیش رفتم مسافرت با مادرم دلتنگش ...

خب طبیعیه دوست داشته باشی با همسرت باشی و ان شاءالله به زودی باهم حسابی مسافرت میرین. ولی با این نرفتن ها فقط و فقط واسه همسرت توقع الکی ایجاد میکنی و بعدها خودت پشیمون میشی. از الان یادبگیر حتی اگه کاری برخلاف میلته گاهی اجبارا باید انجامش بدی که همسرت برنامه و عادت درست پیداکنه نه اینکه بدعادت بشه.

مثلا من خودم خیلی وقتها ممکن بود از حرف یا کار مادرم ناراحت میشدم و اصلا بهش حق نمی دادم فلان کارو انجام بده ولی علی رغم تمام ناراحتیم جلوی شوهرم اصلا گله نمیکردم و برعکس تازه میگفتم مادرم درست میگه و حق داره. اینجوری شوهرم فهمید نباید و حق نداره به کارهای مادرم خورده بگیره یا بهش بی احترامی کنه. شاید قبل از نامزدی و عقد خیلی مهمونی ها رو نمی رفتم ولی بعد از عقد علیرغم اینکه همسرم اهل معاشرت نبود و دوست نداشت من خودمو مشتاق نشون میدادم و میگفتم حتما باید بریم و ایشونم منو همراهی میکرد اینجوری یادگرفت از اون پیله انزوای خودش دربیاد و بفهمه گاهی لازمه با فامیل یا دوست و آشنا معاشرت کنه و احترام بزاره.

سعی کن بجای احساساتی رفتار کردن، منطقی رفتار کنی.

ارسال نظر شما
2687