میخوام درد و دل کنم.سه ماهه زابمان کردم ولی چون بخیه هام باز شدن و خودشون جوش خورون تا الان نزدیکی نداشتیم..تا امروز .که وحشتناک درد داشت نتونستم تحمل کنم..شوهرم هم بیرون کارداشت و عجله داشت ولی اصرار داشت همین الان انجام بدیم .که اخر نتونستم که زد توی گوشم میدونم عصبی شده بود منم ترسیده بودم نتونستم..خییلی ناراحتم.از وقتی بچه دار شدم همش استرس و تاراحتی..ارزوی مرگ کردم..اصلا درک نداره بهم فرصت نداد همش 15 دقیقه بود کل این ماجرا صبر نداشت..بهم حرفای بدی زد..من عاشق جنسیت زن بودنم بودم ولی الان بیزارم از جنسم.هز بچه داری هم خستم .تک و تنهام.