2737
2734

سلام 

اگه میخواین به طولانی بودنش گیر بدین همین الان برید و دیگه ام تو تاپیکای دیگران شعار ندین پست اول خار داره گل داره کاکتوس داره 

دلم خیلی گرفته


سه چهار سالیه با اینجا آشنام

با کاربریای مختلف رفتم و اومدم و رمز عبور یادم رفته ی کاربری جدید ساختم اینا بماند


من نمیدونم از کجا شروع کنم به گفتن زندگیم دیگه نمیتونم تحمل کنم خسته شدم از نگفتن و قایم کردن،

من چهار سال با یه پسر معقول دوست بودم به قدری هم دیگرو دوست داریم یه روز بدون هم نمیتونیم سر کنیم

اومد خواستگاریمو به زور خانوادمو راضی کردیم ک عقد کنیم

سال 95 عقدمون بود یادش بخیر چقد خوشحال بودیم برگشتی از محضر تو راه خونه ی مامانم اینا تو اتوبان سرمونو از پنجره میکردیم بیرون عین خل و چلا جیغ میزدیم و میخندیدیم

گذشت و گذشت شوهرم کارش خوب بود بعد عقد رفتم پیشش با هم کار کنیم

کار میکردیم حسابی و حسابی ماشین خریدیم پول عروسیمونو جور کردیم خودمون که یه موقعیت پیش اومد خونه بخریم

هرچی جمع کرده بودیم با وام ازدواج و یه وام مسکنم گذاشتیم روش تقریبا یه بخش زیادی از سرمایه شوهرم ک برای کارش بود مواد سازنده ی کار...

همرو دادیم یه خونه خریدیم شصت متری باقی پولشم نداشتیم دادیم مستاجر

دیگه گفتیم کار میکنیم یه وام دیگم گرفتیم ک اون سرمایه رو که خرج کرده بودیم جبران کنه

شروع کردیم کار کردن این بین برادر همسرم که همکار و هم صنف همسرمه( و همسرم این حرفه رو بهش یاد داده) هر جا میرفت پیش هر مشتری زیر آب مارو میزد نمیزاشت باهاش کار کنیم وضعمون خیلی ریخت بهم نتونستیم پول جمع کنیم قسطامونو ب زور میدادیم چه برسه به پس انداز و پول عروسی جور کردن....

حتی تا الان که سال 98 هستش

مستاجرمونو بلند کردیم ولی برا عروسی تا بعد محرم صفر زمان لازمه...

با ایناش کاری ندارم😞

درد من مادرمه

انقد بهم سرکوفت میزنه

انقد میگه همه رفتن سر خونه زندگیشون بچه اولشونم بغلشونه تو هیچی به هیچی این چه آدمیه انتخاب کردی این چه انتخابیه سر افکندمون کردی

بنده خدا همسرم حتی گفت بخاطر کمک هایی ک میکنی نصف خونه رو ب نامت میزنم و زد

شما بگید من چیکار کنم با مادرم

حتی یکار کرده تو هر جمعی تازه وارد میشم چ اینجا چ گروه یا گروه دوستی جدید روم نمیشه بگم دوره عقدم میگم تو زندگی ام

روزی نشده مامانم سرکوفت نزنه

بخاطر این حرفاش دیگه خونمون نمیرم میمونم خونه مجردی همسرم پیشش

خانواده همسرم دستشون تنگه 😞

یه زمین دارن میخوان بفروشن برا ما عروسی بگیرن ولی من دلم رضایت نمیده


امروز صبح زود ساعت هشت هم من سر کار بودم مامانم پی ام داده فلانی فردا عقدشه اونم میره سر خونه زندگیش تو هنوز اندر خم یک کوچه ای


اون فلانی که میگه خواستگار سمج من بود، از اقوامه

هی میگه یاد بگیر دختره پولداره باباش بهش ماشین کادو تولد میده انتخابشو ببین توام رفتی انتخاب کردی خیر سرت


خسته شدم دیگه یه کار کرده خجالت میکشم جایی بگم عقدم😔


تمامي دينم به دنياي فاني،شراره ي عشقي که شد زندگانی،به ياد ياري خوشا قطره اشکي،به سوز عشقي خوشا زندگاني،هميشه خدايا محبت دلها،به دلها بماند به سان دل ما،که ليلي و مجنون فسانه شود،حکايت ما جاودانه شود،تو اکنون ز عشقم گريزاني،غمم را ز چشمم نمي خواني،از اين غم چه حالم نمي دانی،پس از تو نمونم براي خدا،تو مرگ دلم را ببين و برو،چو طوفان سختي ز شاخه غم،گل هستي ام را بچين و برو،که هستم من آن تک درختي،که در پاي طوفان نشسته،همه شاخه هاي وجودش،زخشم طبيعت شکسته 
عروسی نگیر برو سر زندگیت

دوس دارم نگیرم مادر پدر همسرم رضایت نمیدن میگن برا عروس بزرگه گرفتیم برا توام باید بگیریم

تمامي دينم به دنياي فاني،شراره ي عشقي که شد زندگانی،به ياد ياري خوشا قطره اشکي،به سوز عشقي خوشا زندگاني،هميشه خدايا محبت دلها،به دلها بماند به سان دل ما،که ليلي و مجنون فسانه شود،حکايت ما جاودانه شود،تو اکنون ز عشقم گريزاني،غمم را ز چشمم نمي خواني،از اين غم چه حالم نمي دانی،پس از تو نمونم براي خدا،تو مرگ دلم را ببين و برو،چو طوفان سختي ز شاخه غم،گل هستي ام را بچين و برو،که هستم من آن تک درختي،که در پاي طوفان نشسته،همه شاخه هاي وجودش،زخشم طبيعت شکسته 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خوب اینکه مادرت اشتباه مز کنه کاملا واضحه مگه از شما خسته یا سیر شده!

تو هم اگه برات عروسی مهم نیست یه لباس عروط بگیر برو ارایشگاه بعد برید اتلیه و برید سر زندگیتون چرا با این وضع موندی کنار مادرت

2731

عروسی چیه تو این موقعیت اخه

برو خونتون کم کم وسایل خونتونو بخرین بخدا خیلی کیف میده 

زندگیتو بساز

شروع رژیم:۲۱/۸/۹۷»»»»»وزن اولیه=۸۰»»»»»وزن هدف=۵۵🏆با همراهی و دلگرمی دوستانم و اراده قوی به زودی به وزن ایده آلم میرسم🥇

واقعا بعضی مادرا از نامادری بدترن😏خدایی چجوری دلشون میاد به جگرگوشه شون این حرفارو بزنن

کارشناس رادیولوژی هستم..هرسوالی درباره عکس واسکن وماموگرافی وعکس های رنگی رحم،روده،معده و..دارین میتونین بپرسین..خوشحال میشم کمکتون کنم
2738
دوس دارم نگیرم مادر پدر همسرم رضایت نمیدن میگن برا عروس بزرگه گرفتیم برا توام باید بگیریم

حالا بعدا یه جشن کوچیک  بگیر 

شروع رژیم:۲۱/۸/۹۷»»»»»وزن اولیه=۸۰»»»»»وزن هدف=۵۵🏆با همراهی و دلگرمی دوستانم و اراده قوی به زودی به وزن ایده آلم میرسم🥇
خوب اینکه مادرت اشتباه مز کنه کاملا واضحه مگه از شما خسته یا سیر شده! تو هم اگه برات عروسی مهم نیست ...

خودمم میگم ازم خسته شدی

هی میگه فلان چیزو برات خریدم میتونستم انگشتر بندازم دستم😔

بابام هی بهش میگه خانم نگو چرا دل بچه رو سرد میکنی از زندگیش

گوشش بدهکار نیست

تمامي دينم به دنياي فاني،شراره ي عشقي که شد زندگانی،به ياد ياري خوشا قطره اشکي،به سوز عشقي خوشا زندگاني،هميشه خدايا محبت دلها،به دلها بماند به سان دل ما،که ليلي و مجنون فسانه شود،حکايت ما جاودانه شود،تو اکنون ز عشقم گريزاني،غمم را ز چشمم نمي خواني،از اين غم چه حالم نمي دانی،پس از تو نمونم براي خدا،تو مرگ دلم را ببين و برو،چو طوفان سختي ز شاخه غم،گل هستي ام را بچين و برو،که هستم من آن تک درختي،که در پاي طوفان نشسته،همه شاخه هاي وجودش،زخشم طبيعت شکسته 

بخای این حرفا رو گوش کنی دوماه دیگه که عروسی گرفتین باز مامانت هی میگه همه بچه آوردن تو چرا نداری

دو سال بعدش میگه همه بچه دوم آوردن تو چرا یکی داری

همه خونشون بزرگه چرا مال تو کوچیکه 

همه....

یه گوشت در باشه یکی دروازه

مادرتو که نمیتونی از زندگیت حذف کنی اخلاق بقیه رو هم که نمیتونی عوض کنی فقط صبر و ظرفیت خودتو میتونی بیشتر کنی 

بخای این حرفا رو گوش کنی دوماه دیگه که عروسی گرفتین باز مامانت هی میگه همه بچه آوردن تو چرا نداری د ...

نمیدونم چیکار کنم 

مگه اون مادر نیست😔

جونش در میره واسه داداشام

تمامي دينم به دنياي فاني،شراره ي عشقي که شد زندگانی،به ياد ياري خوشا قطره اشکي،به سوز عشقي خوشا زندگاني،هميشه خدايا محبت دلها،به دلها بماند به سان دل ما،که ليلي و مجنون فسانه شود،حکايت ما جاودانه شود،تو اکنون ز عشقم گريزاني،غمم را ز چشمم نمي خواني،از اين غم چه حالم نمي دانی،پس از تو نمونم براي خدا،تو مرگ دلم را ببين و برو،چو طوفان سختي ز شاخه غم،گل هستي ام را بچين و برو،که هستم من آن تک درختي،که در پاي طوفان نشسته،همه شاخه هاي وجودش،زخشم طبيعت شکسته 
مثه دوست منی دلش نمیخواست بره خونه میگفت مامانم سرکوفت میزنه چرا با فلانی ازدواج نکردی بدبخت شدی پول ...

خدا مشکل هممونو حل کنه من خیلی خسته شدم از این شرایط و حرفا

تمامي دينم به دنياي فاني،شراره ي عشقي که شد زندگانی،به ياد ياري خوشا قطره اشکي،به سوز عشقي خوشا زندگاني،هميشه خدايا محبت دلها،به دلها بماند به سان دل ما،که ليلي و مجنون فسانه شود،حکايت ما جاودانه شود،تو اکنون ز عشقم گريزاني،غمم را ز چشمم نمي خواني،از اين غم چه حالم نمي دانی،پس از تو نمونم براي خدا،تو مرگ دلم را ببين و برو،چو طوفان سختي ز شاخه غم،گل هستي ام را بچين و برو،که هستم من آن تک درختي،که در پاي طوفان نشسته،همه شاخه هاي وجودش،زخشم طبيعت شکسته 

زیادم تو عقد نبودینا.دخترعمه منم ۴سال عقد بود بخاطر مشکلات مالی.همه ازش میپرسیدن پس عروسیت کیه.خیلی ناراحت میشد 

حق میدم بهت استارتر.امیدوارم زودتر گشایشی تو کارتون ایجاد بشه و برین سر خونه زندگیتون

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز