شوهرم خیلی منو میپیچونه ودروغ میگه
مثلا میگه میرم فلان جا ی کاری دارم حالامنم میدونم نهایت ۳ ساعت کارش اونجا طول بکشه بااحتساب ترافیک وهمه چی بعد میبینی ازصبح میره تاغروب
حالا کجا میره؟یامیره خونه مادرش یاخواهراش کاراشونو میکنه
چون میدونه بگه کفری میشم نمیگه
حقم دارم کفری شم چون تواوج سختیامون هیچ جوره پشتمون نبودن الان حرص میخورم شوهرم اون روزا روفراموش کرده خودشو جرمیده واسه اونا و بمن دروغ میگه
کسی ک خودش اون دوران شاکی بود ازشون الان ک وضعیتمون بهتره بمن میگه توبدذاتی پدرومادرمن چیکارشون کنم هرچی باشن
حالادوتادگ برادر شوهردارم اصلابراشون مهم نیس ایناچیکارمیکنن شوهرمنم کوچیکس
حالا مادرشوهرم اتیش انداخت ب جون بقیه ک باید زمینمونو بسازیم الان من عزا گرفتم دگ همه ی بدبختیاباشوهرمه
شوهرم ک دست برنمیداره ازاین کاراش واسه ارامش خودم چیکارکنم؟