بچه ها من جاریم خیلی مذهبیه شدیدا جوری که فقط بینیش معلومه بیرون میره خیلی از نامحرمم بدش میاد اما سر یه قضیه ای که همسرم سوتفاهم شده بود براش ازشناراحت بود زنگ زده بود که براش مساله رو روشن کنه.واقعیت ازش میترسم نکنه....
یبارم تو اتاق مادرشوهرم خابیده بود شوهرم پشت در بود اوندم درو باز کنم یکم جاریم معلوم شد گفت (به شوخی )نوش جونش گوشت بشه بچسبه بهش.منم خندیدم.اخه خاهرشم که مطلقس زن صیغهه ای یه ی مرد زن دار شده شغلشم هم شغل شوهرم بود جاریم بهم گف خلاصه مواظب شوهرت باش.میتدسم شوهرش خدایی نکرده یه چیزیش بشه خراب بشه سر زندگی من.اخه شوهرش مریضه.تو روخدا چیکار کنم خیلی استرس دارم