با سلام اول اینکه من یه ازدواج قبلا داشتم و از ازدواج اولمم یه پسر دارم با خودم زندگی میکنه همسرم هم مثل من قبلا ازدواج داشته و اونم یه پسر داره البته پسر و زنشو فرستاده خارج از کشور زندگی میکنن.من زمانی که باشوهرم ازدواج کردم پسرم دوسالش بود.الان پسرم۹سالشه .دبشب خونه مادرشوهرم همه فامیلای شوهرم دورهم جمع بودیم که بهو خواهرشوهرم به پسرم گفت نکن حامد.بعد که شوهرم دید این داره الکی بچه رو دعوامیکنه گفت چیکارش داری الکی دعواش میکنی .بعد برادر شوهرمم برگشت طرف خواهرشو گرفت و گفت کاشته دیگران چقد برات عزیزه.وبعد به شوهرم گفت تو شیشه ای هستی نمیتونی زنتوراضی کنی.از اون لحاظا.البته من اونجا پسزمو دعوا کردم و گفتم از رو مبل حق بلند شدن نداره ولی شوهرم دست پسرمو خودمو گرفت از خونش زدیم بیرون
فقط داریم حرف میزنیم. اونی که میخواد بگه "به من چه "باهاش موافقم .لطفا نظر نزاره. واقعا به تو چه .وقتت رو نلف من نکن.برو یه تاپیک دیگه که بهت مربوط باشه والله
غرب زدگی اثری از جلال آل احمد است.جلال آل احمد در این کتاب میگوید:غربزدگی آفتی است که از غرب میآید و ما را مانند طاعون گرفتار و بیمار میکند. آدم غربزده ریشه و بنیادی ندارد، نه شرقی مانده، نه غربی شده؛ هرهری مآب و چشم و گوش بسته از آداب و سنن و فرهنگ غرب تقلید میکند.جلال در این باره میگوید:«آدم غربزده هرهری مذهب است به هیچ چیز اعتقاد ندارد اما به هیچ چیز هم بیاعتقاد نیست. یک آدم التقاطی است و نان به نرخ روز خور است همه چیز برایش علیالسویه است. خودش باشد و خرش از پل بگذرد، دیگر بود و نبود پل هیچ است!نه ایمانی دارد،نه مسلکی،نه مرامی نه اعتقادی،نه به خدا یا به بشریت،نه در بند تحول اجتماع است و نه در بند مذهب و لامذهبی،حتی لامذهب هم نیست هُرهُری است.آدم غربزده، شخصیّت ندارد.چیزی است بی اصالت. خودش و خانهاش و حرفهایش،بوی هیچ چیزی نمیدهد. بیشتر نمایندهی همه چیز و همه کس است.آدم غربزده، معمولاً تخصّص ندارد، همه کاره و هیچ کاره است؛ امّا چون به
هر صورتی درسی خوانده و کتابی دیده و شاید مکتبی، بلد است که در هر جمعی،
حرفهای دهن پر کن بزند و خودش را جا کند. شاید هم روزگاری تخصّصی داشته؛
امّا بعد که دیده است در این ولایت تنها با یک تخصّص نمیتوان خر کریم را
نعل کرد، ناچار به کارهای دیگر هم دست زده است. عین پیرزن های خانواده که بر اثر گذشت عمر و تجربهی سالیان، از هر چیزی مختصری میدانند و البتّه خاله زنکیاش را.(کتاب بخون دوست عزیز،کتاب بخون)من نمیتونم به همه ی عقاید احترام بذارم،چون احترام به عقاید پوچ و بی ارزش در واقع توهین به شعور خودمه