سر یه موضوعاتی با خانواده شوهرم قهر بودیم خیلی بهم بدی کردن حتی پدرشوهرم زنگ زده بود به شوهرم که زنت رو ول کن بیا با ما زندگی کن اگه خواست زنت خودش میاد نخواست طلاقش میدیم ولی شوهرم پشتم وایساد با خانواده اش قطع رابطه بودیم ولی شوهرم همش از این بابت ناراحت بود و گاهی وقتا میگفت من تنهام و هیچ خانواده ای ندارم دلم می سوخت واسش تا اینکه دیروز با خواهش و التماس من قبول کرد بریم دیشب رفتیم و اشتی کردیم همه دور هم جمع بودن چهارتا خواهر شوهر دارم همه بودن خالع شوهرم و داییش کلا خیلی خوشحال شدن دخترمم اصلا نمیومد برگشتیم اینقد گریه کرد بزور اوردمش یکسال و نیمشه😂😂😂 خودمم حس خوبی دارم درسته اونا بدی کردن من نمیخام کینع ای باشم