بچه ها من خالم با برادر شوهرم ازدواج کرده یعنی جاریمه بعد شوهر من از برادر شوهرمو زنش ک خاله من باشه متنفرهههه خیلی حرف پشت ما میزنن و یکبار ک ما خونشون بودیم مارو از خونه بیرون کردنساعت دو شب بعد خونه اونا کرمانشاهه خونه ما تهران و خالم هی منت میزاشت تو کوچه میگف دو روزه خونه منید غذای منو میخورید و.... بعد خیلی بد منو شوهرمو پیش مامانبزرگم اینا میگه ابرومو پیش جاریامم برده از اون موقع ب بعد شوهر من اصلا باهاشون حرف نمیزد