بچه ها دارم دیوونه میشم. مامانم خیلی دعواییه .
به همه چی گیرمیده ـ صبح تا شب جیغوداد میکنه.
به من میگه تو غدی حرف حرف خودته.
برام خاستگار اومد قراره یک ماه دیگه بریم باهم بحرفیم.
هنوز حرف نزدیم با پسره.این تو فکر لباسه.
هی بهش میگم ول کن هنوز وقتش نیست.
ساکت نمیشه.
بهش میگم عقد محضر یک لباس ساده سفید میخواد این میگه تو خودت میبری میدوزی.
من اصن نمیدونم خلقیات و روحیات پسره چجوریه.
این تو فکرلباسه . خستم کرده 😔😔😔
این قدر داد زد حالم بدشد. من ادم ارومیم تحمل دعوا ندارم😔😔😔