امروز از کاردرمانی زنگ زدن زود بیاین
اینم رفته بود کمک باباش
تارسید گفت خودت الکی گفتی زود بیا
بعدم اونجا هی عصبانی میشد و اشاره میکرد
دکترم گاهی به نگاه عاقل اندرسفیهانه میکرد
بعدش گفتم برو کولرو خاموش کن لباسای بچه خیسه عوض کنم
که آقا گفت مگه من نو کرتم
منشی که دید اوضاع خرابه خودش کولر و خاموش کرد
بعد آروم گفتم آبرو خودتو مارو بردی
بلند گفت گوه نخور
منم بچه رو برداشتم اومدم بیرون
حالا فردا با چه رویی برم
انقدم همشون با کلاس و متین
😢😢😢