مادرشوهرم قرار بود برام شام بیاره اومد در رو زد منم حموم بودم کلید هم روی در بود باز کرد اومد صدام کرد گفت شامتو اوردم بعد منم گفتم مرسی اگه خواستید بشینید من پنج دیقه تموم میشه بعد فمر کردم رفته از حموم اومدم بیرون حمومم توی اتاق خوابه همیشه عادتم لباس زیر که پوشیدم میرم پذیرایی میچرخم تا موهام خشک شه رفتم بیرون دیدم نشسته منتظر من خیلی خجالت کشیم حالا میگه گفتی بشین من نشستم ناراحت نشی آخی فکر کرده جدی میگم خخخخخخ گفتم یه خرده بخندیم وگرنه از دستش ناراحت نیستم