سلام مامانم وسواس فکری داره و دست خودش نیست به خاطر این اخلاق بدش که خودش هم قبول نداره اینطوری هس اعصابمون رو خورد کرده هفته دیگه عروسی داداشمه و امروز که خونه بابام بودم با مامانم و داداش دیگم بحثم شد مامانم بهم گفت حق نداری دیگه پاتو اینجا بزاری حتی داداشم هم بهم گفت برو بیرون منم ساعت دو بعدازظهر بچمو بغل کردم اومدم خونه خیییییلی ناراحتم و گریه کردم دیگه هم دلم نمیخواد برم اونجا بیاید باهام حرف بزنید آروم شم