2737
2734
جدی پرسیدی این سوال رو یا فقط خواستی تاپیک زده باشی؟؟؟

😄😄😄

ما سُرخ ترین حادثه فوتبالیم❤❤❤❤❤❤قرار بود فوتبال فقط در حد سرگرمیم بشه یهو پرسپولیس شد تماااام زندگیم و این یعنی افتخار🖐👍

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

من روز ولادت حضرت ابوالفضل مولودی میگیرم

جوکر:من یه همسر داشتم زیبا بود...کسیکه بهم میگفت من خیلی نگرانتم؛همیشه بهم میگفت بایدبیشتر بخندم...قماربازی میکرد ویه عالمه هم بدهی بالااورده بود...طلبکارها صورتش رو خط خطی کردن،ماپولی برای جراحیش نداشتیم نمیتونست تحمل کنه...من میخواستم دوباره لبخندش رو ببینم،فقط میخواستم بدونه زخمهاش اهمیتی برام نداره پس یه تیغ گذاشتم توی دهنمو اینکارو کردم...میدونی بعدش چیشد؟اون نتونست منو اینجوری ببینه!ترکم کرد...قضیه برام بامزه شد..."حالا همیشه میخندم"
2728
2738

اصولا اگه برسم یه کیک میپزم 

یا شوهرم شیرینی میخره 

زنگ میزنیم ب عزیزان مون عیدو تبریک میگیم

مولودی میذارم تو خونه 

سعی میکنم یه فرقی کنه با بقیه روزا 

خداوند به حضرت موسی فرمود با زبانی که گناه نکردی دعا کن تا روا گردد. حضرت فرمود کدام زبان است که گناه نکرده باشد؟  خداوند فرمود تو با زبان دیگران گناه نکرده ای از دیگران بخواه برای حاجتت دعا کنند تا روا گردد. با یه صلوات دعام میکنی؟؟؟ 😢
غذای خاصی درست میکنم یاشیرینی میگیریم  پسرم کار اشتباهی بکنه میگم بخاطر فلان امام معصوم که تول ...

چ باحال 

چ حرفیه خوشگلی ب پسرت میزنی 

با اجازه تقلید 😅😅😅

خداوند به حضرت موسی فرمود با زبانی که گناه نکردی دعا کن تا روا گردد. حضرت فرمود کدام زبان است که گناه نکرده باشد؟  خداوند فرمود تو با زبان دیگران گناه نکرده ای از دیگران بخواه برای حاجتت دعا کنند تا روا گردد. با یه صلوات دعام میکنی؟؟؟ 😢
چيه و چجوريه برنامه تون؟

یه جشن معمولی

که خانمی میاد هم مولودی میخونه هم ازمهمونا پذیرایی میکنیم با شیرینی ومیوه وشربت

من معمولا مناسبتارو یادمه براهمین اونروز اش یا کیک میپزم به بقیه هم میدم

گفتید تولد ولی یه روزم ازمحرم سفره حضرت ابوالفضل دارم که اونم باز روضه وپذیرایی داره

جوکر:من یه همسر داشتم زیبا بود...کسیکه بهم میگفت من خیلی نگرانتم؛همیشه بهم میگفت بایدبیشتر بخندم...قماربازی میکرد ویه عالمه هم بدهی بالااورده بود...طلبکارها صورتش رو خط خطی کردن،ماپولی برای جراحیش نداشتیم نمیتونست تحمل کنه...من میخواستم دوباره لبخندش رو ببینم،فقط میخواستم بدونه زخمهاش اهمیتی برام نداره پس یه تیغ گذاشتم توی دهنمو اینکارو کردم...میدونی بعدش چیشد؟اون نتونست منو اینجوری ببینه!ترکم کرد...قضیه برام بامزه شد..."حالا همیشه میخندم"
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687