شوهرمن با اینکه میدونم دوستم داره اما تو این ۷سال یکبار هم نشده زبانی ابراز محبت کنه یا ازم تعریف کنه ،با اینکه اندام و قیافه ام واقعا خوبه اما هیچوقت تاحالا بهم نگفته حتی تو رابطه
منم میگم خرم میکنی؟؟؟میگه به خودت شک داری؟کلا من بدم میاد از تعریف کردنش حس خوبی ندارم والا
من ۵ سال بیماری روحی شدید داشتم.افسردگی بسیار شدید.جوری حالم بد بود که همه قطع امید کرده بودن و بجای آرزوی درمانم آرزوی مرگم رو می کردن.یه روز از این روزا تصمیم گرفتم که حالم خوب بشه و از تمسخر و تحقیر دیگران خودمو نجات بدم.حال من از اون چیزی که میشه تصور کرد خیلی بدتر بود.من بلند شدم با تکیه بر خودم و خدای خودم و زدم تو دهن تمام اون هایی که از شکست و نابودی من خوشحال بودن.من دوباره افتخار پدر و مادرم شدم.دوباره مایه ی فخر فروشی مادرشوهرم شدم.دوباره عزیز همسرم شدم.اینو یاد گرفتم که حال کسی عوض نمیشه مگر اینکه خودش بخواد.