مامانم واقعا اعصابمو خورد میکنه.
روحیاتم طوریه که ارومم تو خودمم.
حوصله جنگو دعوا ندارم .
ولی همه جوره مامانم رو اعصابمه.
تحمل دادو فریاد و فحش های یک مرد رو هم ندارم.
البته خواستگار نداشتم تو زندگیم به جز یک مورد اونم قراره اخر شهریور بحرفیم.
سراین هرروز تو خونه بحثو حرفه.
خسته شدم .
۲۶سالمه . اصن طرزفکرام با خانواده اوکی نیست.
منم مستقل و تنهایی دوس/:
منم تا ی ماه دیگه جدا میشم
ولی کم کم دارم میترسم
برو سرکار
چرا مستقل نمیشی؟
منم مجرد بودم حوصله نداشتم....
بعدا بهتر شدم...
خاهرم ک میگ ازدو کردی مهربون شدی🤣🤣🤣🤣
حق داری من تا سی سالگی تو خونمون بودم دیگه میخواستم فرار کنم ک خدا پدر شوهرم و بیامرزه اومد من و گرفت ازونجا راحت شدم ولی خدایی هرجا بری همون خونه بابا با همه دردسراش امنترین جای دنیاست
وقتی مستقل شدی قدر سایه بالای سرشونو میدونی
این اختلافا و بحثای مادر دختری تا دلت بخواد بین همه هست سعی کن حساس نباشی فقط خودم بیش از حد حساس بودم و فقط خودم اذیت شدم شما سعی کن بهشون فکر نکنی ک اذیت نشی
فک کردم از خونه مادرشوهر میخای پاشی
من مستقلم =آرامش محض
