2703
2553
عنوان

کسی هست سرنوشت تلخ منو بشنوه؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1359 بازدید | 43 پست

یه با ر خالش اومده بود ایران واسه فردا ظهر قرار بود بریم تهران دیدن خالش 

منم عصری از بیمارستان که شیفت بودم اومدم مسافرخونه 

گفت دو ساعت استراحت کن‌ساعت دوازده با اتوبوس را میفتیم تهران 

گفتم خیلی خسته م‌بذار‌بخوابم ساعت ۶ صبح راه بیفتیم دوازده تهرانیم بعد میریم با خالت ناهار می خوریم 

گفت نه همین کهدگفتم ساعت دوازده شب 

ساعت دوازده شب هی اون و بیدار شو بیدار شو منم واقعا سنگین بودم نمیتونستم بیدار شم 

خلاصه دیدم گفت میرم کلیدای اتاق و بدم و رفت کلیدم برداشت 

رفتم از پذیرش پرسیدم گفت اره آقای فلانی کلید و داد رفت 

رفتم جلو در این ور اون ور خیابون دیدم نیس 


زنگ‌زدم تاکسی برم خوابگاه که دیدم قایم شده بود 

بعد افتاد به جون من که چراااااا تنها اومدی بیرون باید وامیستادی تو اتاق تا بیان! 

میگم بابا کلید و تحویل دادی یارو اومده میگه برو میگه من نمیدونم باید میموندی همونجا 

بعد کل راه واسم قیافه گرفت تو خیابون مینو می ذاشت عقب دو متر جلوتر از من راه میرفت ( کارب‌که الان هم میکنه) 

بعد رفتیم دیدن خالش پیش اونم به من قیافه گرفته بود 

کهداوکم فهمید

بعد خالش نفری پنجاه یورو بهمون داد 

بعد بعد اومدیم بیرون منو میبرد ترمینال تو راه گفت پنجاه یورو رو بده 

گفتم خالت داد به من بذار دستم باشه 

داد زد سرم گفت بده من 

خلاصه ازم گرفت برد صرافی تومن کرد بعد زنگ زد به پسر عمه ها و رفیقاش جمع شن بعد گفت به حساب من مشروب و مرغ و مزه بخرید شب بریم دهات اینو که شنیدم بغضم ترکید بی خداحافظی جدا شدم برگشتم 

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

اگر واقعیه که خوب صد در صد خودت مقصری 

طرف رو با چشم باز دیدی و پسند کردی و رفتی توی زندگیش

آخه چرا فکر می کنید یه مرد تا زن گرفت کل خانواده و فرهنگ و معاشرت و همه چیزشو پای زنش میذاره و جونشو کف دست میگیره براش؟

و خدا برای من کافیست.....
2456


گذشت تا اینکه منو اورد اینجا 

تا آورد حامله شدم به فاصله ی دو سه ماه 

همیشه اخ  هفته تا میرفت با دوستاش دیسکو و... مشروب میخورد و ... 

اونم تو یه محله ای که به محله ی فاحشه ها مربوطه 

با این حال خدا میدونه اونجا چیکار میکرد ولی هیشکی فکر خوبی نمیکنه 

اولین دعوای شاید دفعه سومی بود که بهم گفت گ...و...ه عمه هام و نخور 

منم گفتم عمه هات ... منو و کل فک و فامیل مو میخورن نه من 

سر این منو کوبید زمین هل داد با مشت تا میتونست زد تو سرم

از اون موقع دستش روم باز شد 

بعد از دختر دومم که دیگه فهمید شدیدا گیر این‌زندگی ام بخاطر بچه ها کتک هاش شدید تر شده وسایل خونه رو میشکنه بعدشم که حرصش میگیره میگه بابات جهاز داده بود ؟ بابات پول اینا رو داده بود ؟؟؟ خودش روانی میشه میشکنه بعدشم میسوزه به من تیکه میندازه

آخرین بار بعد  دعوا گفت من‌خر خانوادمم روس تعصب دارم نمی ذارم تو بهش بگی

باورت نمیشه یه بار انقدر زد از سرم سرم گیج میرفت کل سرم داغ بود  تیر میکشید  فقط میگفتم خدایا به بچه هام‌ رحم کن بخاطر اونا اتفاقی نیفته واسم

2714

سادیسم داره 

یه بار داشت پیام های صوتی با مامانم و تو‌تلگرام‌گوش میداد 

بارها بهش گفتم‌از صدای خودم پشت تلفن بدم میاد 

ازش خواهش کردم گفتم‌برو اتاق گوش کن یاوبذار من برم‌

گفت‌نه میشینی باهم گوش میکنیم منم خیلی بهم فشار وارو شد دستش و گاز  گرفتم اینم‌روانی شد پاشد با مشت و لگد به سرم با سگگ کمربند به دست و پام و پشتم 

ا ه

عزيزم مقصر همش خودتى

  شاید آن روز که سهراب نوشت:“تا شقایق هست زندگی باید کرد” خبری از دل پر درد گل یاس نداشت باید اینگونه نوشت:هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس جای یک گل خالیست....زندگی بی مهدی زندگی با غمهاست.... تا نیایی گره از کار بشر وا نشود.....درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود...🌺🌺🌺🌺السلام علیک یا ابا صالح المهدی(عج)🌺🌺❤️❤️

سری آخر به‌مامانم گفته دخترت سه ماه فقط سه ماه به روی من بخنده  من هر کاری هم کردم حرف‌نزنه اصلا اعتراض نکنه حتی اگر بکشمش 

من دنیا رو‌پاش می ریزم

تو بودی میتونستی؟

بخدا وقتی یاد حرفاش که بخاطر عمه و دختر عمه هاش بهم زده میفتم 

یا کارایی که واسشون کرده 

یا اینکه همیشه خانوادش و به من ترجیح داده از ش متنفر میشم 

حتی نمیتونم نگاش کنم‌چه برسه یه خندیدن

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687