از دیروز یکم که سر پا می ایستم بچه تو شیکمم میلرزه.. بعدشم از دیروز همش حس میکنم بچه تو دهانه رحمم هست. یه چیز سنگین همش حس میکنم. لک و خونریزی ندارم اصلا. درد هم ندارم فقط هر از گاهی کمرم تیر میکشه. تورو خدا طبیعیه؟
مـن هـمانی ام که بی تو...پای تمام دوست داشتنهایم ایستاده ام...🥺
حس خیلی خوبیه که تا می خوام یه کار بد انجام بدم یادم میفته که خدا داره منو می بینه، واسه همین تا الان چندتایی از اخلاقای خیلی بدمو کنار گذاشتم، این یعنی خدا تنهام نذاشته🥺🤲🤍
دلم می خواهد یک دختر داشته باشم.❣دختری با موهای بلند مشکی و چشم های درشت خندان. اسمش را بگذارم "گیسو" و هر وقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم و گیسهایش را ببافم تا قلبم آرام بگیرد.حالا که فکرش را میکنم دلم میخواهد "باران" هم داشته باشم. دختری لاغر و قد بلند که با صدایی مخملی برایم شعر بخواند. یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم. اسمش را بگذارم "آلما" و موهایش را با شامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش "گندم" را نکند. آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی می تواند بگذارد. معلوم است، "خورشید"! اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد و هر صبح که چشمهایش را باز می کند ببیند خواهرش "شبنم" زودتر از او سماور را روشن کرده، "شادی" را بیدار کرده و به "نسترن" رسیده. دلم میخواهد در حیاط خانه م "ترانه" بخواند و "بهار" برقصد. "نگار"م خودش را لوس کند و من به هیچ کدام نگویم که روز تولد خواهرشان "الهه" مجذوب چشم هایش شده م. دلم چقدر دختر می خواهد. روزهایم بی "سحر"، شبهایم بی "مهتاب"، آسمانم بی "ستاره" و زندگی بدون "افسانه" ممکن نیست. تازه یک "ساقی" هم میخواهم تا سرم را گرم کند و "همدم" تا درد دل هایم را برایش بگویم. "رویا" می خواهم تا انگیزه زندگیم باشد و "آرزو" که دلیل نفس کشیدنم. دلم میخواهد یک دختر داشته باشم. دختری که خودم را توی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم. هیچ اسمی توصیفش نکند. همه چیز باشد و هیچ نباشد. از هر قیدی آزاد باشد و در هیچ ظرفی جا نشود. رهای رها باشد! آری، انگار دلم می خواهد دخترم "رها" باشد... وزن بعد زایمان 115...هدف اول... 110❌هدف دوم.. 105❌هدف سوم.. 100❌
نیکان جونم تو به زندگیم معنای جدیدی بخشیدی یک ساله شدنت مبارک عزیز دلم ،،،...مادر بودن با همه سختیاش یعنی بهترین حس دنیا کاش هممون مثل خورشت کرفس بودیم دیگه یا طرف دوستمون داشت یا ازمون متنفر بود نه مثل چای که همش میگن یکی بریز ببینیم چی میشه