دختر خاله ام بهم گفته بود تو سطح فرهنگت از ما پایینتر، کنار تو به ما خوش نمی گذره و با دختر خاله دیگه ام که از هلند امده رفته بودن بیرون و اون رفته بود خونشون و...
دیشب شنیدم به پسردایی هام هم گفته با خودش فقط صمیمی باشن و محل من نزارن بعد برای اینکه من از چشم اونها بندازه پشت من به اونها هم چیز گفته ... پسر دایی هم انقدر با من بعد رفتار کرد که شوهرم باهاش درگیر شد و مامانم با شوهرم درگیر شد که چرا تو به پسر داداشم چیزی گفتی?
منم خیلی دلگیرم از مامان خودم بیشتر ، امروز همه با هم رفتن باغ به من هم گفتن بیا ، نمی دونم برم یا نه?نمی دونم قطع رابطه کنم یا نه?نمی دونم به مامانم بگم یا نه اخه میگرن داره دکتر گفته نباید عصبی بشه