متاسفانه با خانواده همسرم مشکل پیدا کردم. من نه، اونا با من. خیلی حرفای بدی راجع بهم زدن که شاخمون درومد. فکر کردن یه چیزی گفتن رفته من بروی خودم نمیارم متنبه میشم و بیشتر از قبل بهشون احترام میذارم که رضایتشونو جلب کنم. رابطمون سرشار از احترام و دوستی بود ولی اونا یه عالمه توقع و کینه داشتن و رفتن پیش پدر مادرم حرفای خیلی بدی زدن که نمیدونم واقعا منظورشون چی بود فقط همه چیو خرابتر کردن و پدر مادر من هیچی نگفتن که زندگیمون خراب نشه. برام سواله وقتی اون حرفا رو میزدن فکر نکردن بعدا چجوری میخوان تو چشمای من نگاه کنن؟ الانم باردارم نمیدونم بعد بدنیا اومدن بچه رابطمون چجوری میشه... خودم که دیگه حاضر نیستم اصلا ببینمشون آدمهایی تا این حد بی فرهنگ و بیشعور رو. شوهرم هم گفته اگه قرار باشه رابطت با خانوادم قطع بشه، حالا هرکاری کرده باشن، منم رابطمو با خانوادت قطع میکنم! حالا جالب اینه که خانواده من اصلا کاری نکردن فقط میخواد مقابله به مثل کنه. منم گفتم برام مهم نیست...
کسی بوده با وضعیت مشابه؟ متاسفانه آدم مغروری هستم و کار بدشون رو اصصصصلا نمیتونم ببخشم متنفففر شدم ازشون. گفتم اگر برای دیدن بچه بیان من میرم بیرون بعد رفتنشون برمیگردم. یه کاری میکنم از تک تک حرفاشون پشیمون شن. بهش گفتم هر کسیو که به زندگیم آسیب بزنه از زندگیم حذفش میکنم. ضمنا خانواده هامون شهرستانن. حالا نمیدونم چی میشه....