2726

من دوران نامزدیم خونه مادر شوهرم زیاد میرفتم چون دوستم داشتن خیلی مشکلی باهاشون نداشتم مثله خانوادم خودم دوستشون داشتم اونا هم همینطور ولی یه مشکلی که بود مادر شوهرم حساس بود به اینکه کنار هم بخوابیم کاری نکنیم میگفت باید تا شب عروسیت دختر باشی که از هم سرد نشین حالا من میذاشتم پای دلسوزیش.یادمه یه شب با همسرم تو اتاق خوابیده بودیم داشتیم بوس میکردیم یهو مادر شوهرم درو باز کرد همسرم هول شد از رو تخت افتاد وای انقد خندیدم کل خونه بیدار شدن ولی طفلک شوهرم خیلی خجالت کشید هیچوقت این خاطره یادم نمیره😂😂😂😂

شما هم تعریف کنین از خاطرات خونه مادرشوهر

من که الان نامزدم هیچوقت دوست ندارم شب خونه مادرشوهرم بخوابم میرم یه سر میزنم میام

پروانه به شمع بوسه زد و بال و پرش سوخت                  بیچاره از این عشق فقط سوختن آموخت


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
من که الان نامزدم هیچوقت دوست ندارم شب خونه مادرشوهرم بخوابم میرم یه سر میزنم میام

وا من انقدر خونشون بودم که برادر شوهرام بهم میگفتن چتر (شوخی)

خیلی هم راحت بودیم ار همه لحاظ

اگه حرف وزن نداره ـپس چه جوری کمر آدم را میشکونه؟   
بیایم رختخواب پهن کنیم که چی بشه؟؟؟ معلوم مریضی  اوج خلاقیتتونم همینه که تواتاق بودیم و مشغول ...

اولا مریض شمایی که توهین میکنی دوما من خودم خاطره تعریف کردم قسمت خنده دارشو گفتم حرفی نزدم که بخواد بد باشه جنبه نداری نیا تو کسی ازت دعوت نکرده

مامانش خیلی فوضول بود یه بار درو باز کرد اومد تو ما دو تاهم لخت بودیم لا پتو 

همینجور اومد نشست ننش شوهرم اعصابش خورد شد منکه از لاپتو تکون نخوردم شوهرم لخت از زیر پتو پاشد شروع کرد لباس پوشیدن ننش داشت اب میشد🤣

منم اصلا به روی خودم نمیاوردم 

تازه شرت و کرم هم وسط اتاق افتاده بود🤣🤣🤣

الهی به امید تو❤
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز