2726
عنوان

شما بودید خواهر شوهرتونو میبخشیدید ?

| مشاهده متن کامل بحث + 6037 بازدید | 211 پست

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

شوهرتو نباید ببخشی.

مقصررشوهر دهن بینته

      کودک همسری فقط به یه کودک آسیب نمیزنه دومینو وار نسل اون کودک رو از عشق و علاقه و شناخت حقوقش محروم میکنه. درواقع تمام نسل بعد از اون کودک رو از داشتن والدین آگاه و عاشق و مسئولیت پذیر بی بهره میشن.#نه_به_کودک_همسری❤️وقتی جواب بی ادبیتو نمیدم ینی در شأن من نبوده همکلام بشم باهات، وگرنه جواب برای  امثال تو  فراوونه... 😊
2728
چه شما ببخشی و چه نبخشی تمام این کارها سر دخترش میاد این رسم دنیاست (هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک ...

پس چرا برا من‌ نشد

مااز طبقه پایین جامعه نیستیم این جامعه اس که چند طبقه روما ساخته  

منم گرفتارهمچین ادمی هستم تااینکه پارسال با شوهرم سر من دعواشون شد قهر کردم گفتم دیدار به قیامت ولی هنوز اتیش میریزه حتی چندروز پیش یه دعوای حسابی شد چون واسه جشن پسرام دعوتش نکردم مامانش تو دهنی خورد فکر کرد منم مثل بقیه غلام حلقه به گوشم گفتم حتی زندگیمم خراب شه من اینو نگاه نمیکنم اما مامانش داره اتیش میگیره دیگه خونوادم باهمه احترامی که قائل بودن وارد میدان شدن گفتن پسرت مال خودت بزار تو بغل دخترت ما دخترمونو میبریم البته شوهرم پشتمه ولی شیطان رو دیدی مادرشوهر وخواهرشوهر من هستن دیگه خرفهم شدن بابام گفت برو محضر واقعا شوهرمم خسته شده ازدستشون خدا تو کاسشون بندازه.اگه میدونی شوهرت مثل شوهر من این همه سال مقاومه ازدواح کن وگرنه ایناهرروز واست برنامه دارن تموم حرکاتت حرف درمیارن بدبخت میشی

غلط املایی نگیرید اگر باسوادین باهمون تایپ اشتباه منظور رو میگیرید
پس چرا برا من‌ نشد

من خیلی ها رو دیدم که شده و شاید شما نمیدونی و خیلی اتفاق ها افتاده تو این زمونه امکان نداره کسی مشکل نداشته باشه این چیزا برای همه هست حتی من کسیو دیدم که بعد از چندین سال عاقبت بخیر نشده 

گفتم این میوه ها چی بود اوردید خب نمیاوردید بهترازاین بود که ابنجوری سکه یه پولم کنید جلو خونوادم 

دلگیر بودم حسابی 

شوهرم به نرفتم گوش کرد و خیلی منطقی گفت چی بگم من نگرفتم بخدا بابامو....رفتن خریدن 

مکالمه ما تموم شد بعد یساعت شوهرم زنگ زد گفت مگه ما تو انارا بودیم که بدونیم چیه و...اصلا کلا رنگ عوض کرد 

بعدش کاشف ب عمل اومد که خواهره پرش کرده 

اووووووه

قیامت شد خواهرش زنگ زد خونمون هرچی خواست گفت 

شوهرم اومد دم در تو حالت دعوا ظرفی که مثل کالاسکه بود ورداشت برد و گفت فقط طلاق 

جالب اینه ظرف چوبی رو هم پس گرفتن 

بعدا از شوهرم پرسیدم گفت بخدا خواهرش بهش گفته اونو از کسی قرض گرفته برو فقط اونو بیار 

که الان بعد گذشت چندسال هنوز خونشه گذاشته گوشه خونش 

نگو باباش خریده بوده 

ولی بخاطراینکه نمونه دست من اون دروغ رو ب برادش گفته بود 

ببین آدم چقدر باید پست باشه که تو اون شرایط واسه اینکه یه کالاسکه چوبی نمونه دین من که برای شب یلدایی خودم خریده شده پاشده این حرفارو زده 

ولله من بودم روم نمیشد از خونواده عروسمون ظرف میوه رو پس بگیرم

خواهش میکنم هرکسی امضارو دید برای سلامتی و آرامش و خونه دارشدنمون دعا کنه منم دعا میکنم واسه همتون😍😘 

گلم مقصر اول و آخر و وسط فقط و فقط شوهرته که اجازه میده خواهرش تا این حد وقیح بشه و دخالت کنه. همون اول میومد پشت شما و تره واسه نظر خواهرش خرد نمیکرد حساب میومد دست این خانوم و مینشست سر جاش. اگه باز ادامه میداد هم تیرش به سنگ میخورد. شما فقط باید از همسرت دلخور باشی چون وظیفه مرده که هوای زنش رو در برابر دیگران خصوصا خانوادش، که عروس تازه وارد و بی پناهه بینشون، داشته باشه

لطفا کتاب بخونید ... کشور ما الان بیش از هرچیزی نیازمند ملت آگاه هست ... این وظیفه شماست که بعنوان عضوی از این جامعه و تربیت کننده نسل بعدی؛ از مسایل روز زندگی مثل امور سیاسی، اقتصادی، روانشناسی و ... تا حد معمول و لازم آگاهی داشته باشید🌸
من خیلی ها رو دیدم که شده و شاید شما نمیدونی و خیلی اتفاق ها افتاده تو این زمونه امکان نداره کسی مشک ...

خدا کنه اگه نکنه اعتقادمو از دست میدم 

مااز طبقه پایین جامعه نیستیم این جامعه اس که چند طبقه روما ساخته  
استاتر عروسی کردی ؟ به ولاهه قسم اگر یک حرکت اینجوری میدیدم بهمش میزدم. افسارشو داده دست خواهرش. ای ...

بچه ها با عرض پوزش بنویسم تموم بشه بعد جواب میدم شاید تا شب بکشه 

خواهش میکنم هرکسی امضارو دید برای سلامتی و آرامش و خونه دارشدنمون دعا کنه منم دعا میکنم واسه همتون😍😘 

لایک کنید مرسی😚😚😚😚

فرزندم، دلبندم، عزیزتر از جانم از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم... امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم... شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...! این روزها فهمیدم باید از تک تک لحظه هایم لذت ببرم....
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730