2703
2553

پانزده هفته ام. دیشب تموم بدنم کهیر وحشتناک زد. طوری که کلا ملتهب بود و زانوهام و دستهام و ران و ب اس نم ورم کرد. تا صبح نتونستم یه دقیقه بخوابم. آخرش یه قرص هیدروکسی زین خوردم و خارشم خوب شد و خوابم برد.امروز بدن درد شدیدگرفتم. ب اس ن و ران و زانوم وحشتناک درد میکنه. دستم شدید درد میکنه. الان با دست چپ و به زور تایپ کردم. نمیتونم بخوابم از درد.استخونهام و مفصلهام وحشتناکه. نمیتونم دراز بکشم و نه میتونم بشینم و یا راه برم.

هیدروکسیزین ضرر نداره تو بارداری؟


اینکه توقع داشته باشی مادرشوهرت باهات خوب باشه چون تو باهاش خوبی......مثل اینه که توقع داشته باشی گرگ تو رو نخوره چون تو اونو نمیخوری!


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2720

هیچی

برو دکتر

ب این راحتی ام سرخود دارو مصرف نکن برا نی نی ضرر داره

من بودم همین الان میرفتم بیمارستان

وزن اولیه۱۰۶،وزن فعلی۵۵.خدا ای همیشه با من❤در لبان ژکوند،در چهره مسیح بر صلیب،در چشمان چاپلین،لبخندیست...دردهای بزرگ را نمیتوان گریست❤
2714
به نظرتون مسکن چی میتونم بخورم ؟

هیچی 

فقط بگو یکی ماساژت بده حتی الامکان با روغن زیتون که یکم اروم بگیری حداقل

اینکه توقع داشته باشی مادرشوهرت باهات خوب باشه چون تو باهاش خوبی......مثل اینه که توقع داشته باشی گرگ تو رو نخوره چون تو اونو نمیخوری!

مسکن فقط استامینوفن.ضمنا آزمایش کبدی هم حتما باید بدی

یک نفر نان داشت اما بینوا دندان نداشت .....آن یکی بیچاره دندان داشت اما نان نداشت..... آنکه باور داشت روزی میرسد بیچاره بود..... آنکه در اموال دنیا غرق بود ایمان نداشت... دشت باور داشت گرگی در میان گله بود . .. گله باور داشت اما من نمیدانم چرا باور سگ چوپان نداشت...... یک نفر پالان خر را در میان خانه پنهان کرده بود..... آن یکی با بار خر میرفت و خر پالان نداشت... یک نفر فردوس را ارزان به مردم میفروخت.... نقشه ها کو داشت در پندار خود شیطان نداشت.. ....هر کجا دست نیازی بود بر سویی دراز..... رعیت بیچاره بخشش داشت اما خان نداشت.........
نمیدونم از مجبوری یکی خوردم

دیگه نخور دارو واسه جنین خیلی ضرر داره من تو بارداریم حدود بیست روز پشت تنم بشدت میخارید جوری که دوست داشتم خودمو بکشم اما هیج وقت سرخود قرص نخوردم خاکشیر میخوردم برای خنکی و ماست میمالیدم جایی که جوش زده بود و ملتهب شده بود و میخارید

اینکه توقع داشته باشی مادرشوهرت باهات خوب باشه چون تو باهاش خوبی......مثل اینه که توقع داشته باشی گرگ تو رو نخوره چون تو اونو نمیخوری!
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز