اصولا مادرا چون با دخترشون رو درواسی ندارن هر طور راحتن رفتار میکنن و برعکس جلو عروساشون میخوان پز بدن و بگن خیلی خوبن هی افراطی تر کار میکنن
مامان منم واسه خواهرم چیزایی خرید و بالاخره زحمت کشید ولی سر بچه ی داداشم هم خودشو بیش از اندازه به زحمت انداخت هم بقیه رو تحت فشار میذاشت با اینکه وضع مالیمون خیلی معمولیه و به خاطر هر دوش باید از یه سری چیزامون میزدیم ینی منی که مجرد بودم از لحظه ی حاملگی فشار اقتصادی روم بود و با جدیت هر چیو که میخواستم میگفتن نه الان میفهمم بخاطر اینکه میخواستن خرج خواهر برادرم کنن!!
سر بچه برادرمم هی به من و خواهر مجردم اصرار که فلان کنین چنان کنین که چی؟ که عروس تعریف کنه!!خب نکنه
چون اونا پر توقع ترن بیشتر تحویل میگیره و جدی تره برا مامانم اصطلاحا جو میدن و مامانمم جوگیر میشه
در صورتیکه من میگم شاید اون خیلی کارا کنه ربطش به بقیه چیه؟چون اون خودشو تو خرج انداخته منم باید بندازم؟
سر بچه دومشون پول نداشت اون موقع طلا بخره یادم نیست چی داد 50 پول داد انگار برا عروسش یه سطل و جا دستمالی خریده بود از قبل اونم برد پول نگرفت و هی عذر خواهی و فلان که ببخشید من چیزی نخریدم عروسمون گفت همین کادوئه دوباره نننننه فلانه چنانه
خلاصه هی خرد خرد چیز میز داد که مثلا جبران شه
حالا من از اول گفتم همینا کافیه هی میگفت نه
آخر سر حالا دوباره هی میگفت برا بچشون طلا بخرم طلا بخرم
الان دو ماه دیگه تولد بچشونه همچنان تو فکر طلاس
گفتم جرئت داری طلا بگیر گفت چرا گفتم اونی که باید براش طلا بخری منم من بچتم اون بچه ی تو نیست که انقد خودتو هلاک کردی براش طلا بگیری این همه من میگم طلا یه گرمشم نمیگیری بعد برا اون شده جزو واجبات
خلاصه ک من دیگه این رفتارای مامانا برام عادی شده توام حرص نخور ولی بنظر من یکمی سرد برخورد میکردی بفهمه میفهمی تفاوتارو