نوادر ماه توعروسی دخترخالم دوربین خاله کوچیکم که فیلمبردار بود گم شد مام با خاله کوچک اینا رابطمون شمر آب بود تو مراسم ابرومو برد بهمه گفت این برداشته منم صبحش باشوهرم و بابام شکایت کردیم آمد دادگاه زیر حرفش زد بعد دوجلسه اینا رضایت دادم قرار شد دیگه حرفشو جایی نزنه یعنی از اونجا گفتم هروقت جایی گفت بیا برا اجرا