دوستان ما یک سال ک ازدواج کردیم،تو این یک سال منه همیشه به خانواده شوهرم سر زدم.عیدها رو تبریک گفتم رفتم خونشون و روز مادر و روز پدر هم همچنین،ولی شوهرم فقط یکبار خونه مادرم اینا اومده تو این مدت،هیچ کدوم از عیدها و روز مادر اینارو نیومده حتی من بهش گفتم حداقل نمیای یه زنگ بزن تبریک بگو.همیشه هم میگم بریم بهونه میاره ک نیاد همیشه تنها میرم دییگ خیته شدم از این وضع،من هم مدتیه ک ب شوهرم گفتم منم دیگ ععین خودت میشم با خانوادت رفت امد نمیکنم اون هم قبول کرده و تو این مدت اصلا نگفته بیا بریم خونه خانوادم...امشب هم عید به نطرتون برم خونه خلنوادش تبریک بگم؟یا همینجوری ادامه بدم؟
همین فرمون رو پیش برو😁
تند تند تایپ کردم غلط املایی زیاد دارم😅😅😅
علتش چیه ک نمیاد خونه مامانتتون؟؟دلیلش چیه؟
ادم بی توجهیه یا میخواد حرص شمارو دربیاره؟؟؟
کارت خوبه یه مدت تحمل کن درست میشه
حرفی که زدی پاش وایسا ریگه
اگر بری که خودت و خراب کردی
به نظرم به همسرت صحبت کن نا بتونی بفهمی چرا نمیاد یا زنگ به خانواده ت نمیزنه
اگر شد حلش کنید
اگر نه شما هم مثل ایشون بشو
این عید رو اگر بری یعنی حرف خودت رو له کردی
اما زندگی لج بازی نیست
سعی کن حرفایی نزنی که نتونی عملی کنی
اول تلاش کن حل کنی نشد بعدا خط و نشون بکش
میتونی خودت زنگ بزنی به خانواده ت گوشی رو بدی دستش تو عمل انجام شده باشه
اوایل سخته ولی مجبوری
اینطور خودت یکم آرام میشی
و کارش بنظرت خیلی بد نمیاد
خیلی باهاش صحبت کردم.حتی تو این مدت هم بارها شده گفتم نرم منم هین خودش باشم ولی بخاطر زندگیم کوتاه اومدم گذشت کردم بارها خودم پیشنهاد دادم ک بریم ب خانوادش سر بزنیم بلکه اون هم مثل من رفتار کنه ولی فایده نداشته
ببین چون ایشون کینه ایه به این سادگی ها ب مسیر مستقیم نمیاد باید خیلی وقت بذاری
نه خیلی رفت و امد کن با خونواده شوهرت نه قطعش کن چون کینش رو بیشتر میکنی و میخواد بیشتر لج کنه
ولی امشب برو بگو فقط بخاطر شوهر عزیزم میام و با زبون خامش کن ولی بهش نگو ک توهم باید بیای خودش ب مرور درست میشه به شرطی ک اینو همش پتک نکنی تو سرش و منت بذاری ک من اومدم تو نیومدی
انقد از این کاراها کردم تا دلت بخاد...همیشه با مهربونی یه جعبه شکلات اینا هم گرفتم گفتیم بریم خونه خانوادت ولی دلش انگار سنگه ....منم دیگ تصمیم گرفتم نرم خانوادش هم بگن چرا نمیای گلگی کنن بگم به همون دلیل ک پسرت نمیاد... .من دیگ زورامو زدم تلاشمو کردم..همه عیدها همه مناسبت ها من پیش خانوادش بودم تاطه خیلی چیزا و بی احترامی هارو دیدم بخاطر این که خوشیمون خراب نشه ب روش نیاوردم بلکه این هم ادم بشه
رابطه اش با خانوادش خیلی خوبه خانوادتن خیلی وابسته ان بهم و به قول خودشون دلسوز همن یکسره تلفنی باههم در ارتباط هستن روزی یکبارهم همو باید ببینن حتما.. .کلا خانواده شوهرم خیلی کینه ایی هست با بیشتر فامیلا مشکل دارن یا قطع رابطه کردن.و این ک خواهرشوهرهامم همه با طایفه شوهراشون قطع رابطه کردن شوهراشون رو مجبور کردن ک نزدیک‌مادرشون خونه بگیره.کلا از کاه کوه میسازنن.. .کلا فقط با خودشون خوشن انگار... .
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
27 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
