پریروز پسر داییم با زنو بچش بوده تصادف میکنه با ی پژو میزنگن امبولانس میاد هیچیش نبوده فقط زانوی پسر داییم میشکنه میرسوننش بیمارستان دکتر میگه باید زانوشو عمل کنن با بی حسی زانشو عمل میکنن درد زیاد داشته میگه بگید خانومم بیاد انترنا عرکس داییمو راه نمیدن میگه بهم مورفین بزنید درد دارم امپولو میزنن ب پسر داییم پرستاره ثبت نمیکنه تو اون دفترجه ای ک چ امپولایی زدن شیفتش عوض میشه یکی دیگه پرستار میاد اونم مورفین میزنه دوباره پسرداییم ایست قلبی میکنه حالا ازش مونده ی پسر دو سالو نیمه خودشم سی و یکی دو سالش بود دارم از سر درد میمیرم انقدر بهم شوک بدی وارد شده اصلا نمیتونم قبول کنم جوان مرگ شد طفلی