خشونت علیه زنان ؛ همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست! خشونت اضطرابی ست که در جان زن است؛ که فکر میکند باید لاغرتر باشد، چاق تر باشد، زیباتر باشد، خوشحال تر باشد، سنگین تر باشد، خانه دارتر باشد، عاقل تر باشد! خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد. خشونت آن نقابی است که زن به صورتش میزند تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد...
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
سرمن یه سمساری قدیمی وشلوغ پلوغه که توش همیشه جنگه.بین امیدوناامیدی.بین خنده و گریه.بین رسیدن و نرسیدن.بین ولش کن و تو می تونی.توی سرمن همیشه هزارتا زن کولی دارن کل میکشن همیشه دونفردارن سر قیمت ی قاب عکس قدیمی چونه میزنن،همیشه یه بااحتیاط برانید داره قدم میزنه.دلم یه موزه ی قدیمیه.ی موزه ای که فقط یه نفررو برای دیدن داره.توی دل من نگاه توریخته رو درودیوار.توی دل من هواپره ازکشش افقی لبای تو.پر از بزن بریما.توی دل من همیشه هزارتا نظامی دارن یک صدا میخونن پایان شب سیه سپید است ...شاید برای همینه که من هیچوقت دختر عاقلی نبودم!به هر حال صبح میشه این شب
خشونت علیه زنان ؛ همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست! خشونت اضطرابی ست که در جان زن است؛ که فکر میکند باید لاغرتر باشد، چاق تر باشد، زیباتر باشد، خوشحال تر باشد، سنگین تر باشد، خانه دارتر باشد، عاقل تر باشد! خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد. خشونت آن نقابی است که زن به صورتش میزند تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد...
خشونت علیه زنان ؛ همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست! خشونت اضطرابی ست که در جان زن است؛ که فکر میکند باید لاغرتر باشد، چاق تر باشد، زیباتر باشد، خوشحال تر باشد، سنگین تر باشد، خانه دارتر باشد، عاقل تر باشد! خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد. خشونت آن نقابی است که زن به صورتش میزند تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد...
من ک دیگه کسی رو ندیدم بپوشه منظورم همون خارجیا هست
سرمن یه سمساری قدیمی وشلوغ پلوغه که توش همیشه جنگه.بین امیدوناامیدی.بین خنده و گریه.بین رسیدن و نرسیدن.بین ولش کن و تو می تونی.توی سرمن همیشه هزارتا زن کولی دارن کل میکشن همیشه دونفردارن سر قیمت ی قاب عکس قدیمی چونه میزنن،همیشه یه بااحتیاط برانید داره قدم میزنه.دلم یه موزه ی قدیمیه.ی موزه ای که فقط یه نفررو برای دیدن داره.توی دل من نگاه توریخته رو درودیوار.توی دل من هواپره ازکشش افقی لبای تو.پر از بزن بریما.توی دل من همیشه هزارتا نظامی دارن یک صدا میخونن پایان شب سیه سپید است ...شاید برای همینه که من هیچوقت دختر عاقلی نبودم!به هر حال صبح میشه این شب