جمعه هاهمیشه بزور میرم خونه مامانشینا.امروز خواهرم از اهواز میاداینجا...اقا داره میسوزه که نمبتونیم بریم پیش مامانش از صبح لج میکنه هرچی میگم برو بگیر میگه نمیگیرم هرچی تو خونس بااون درست کن گفتم چجوری فامیلا خودت میان هرچی بگم بیار بابه به چه چه میاری ولی واسه خواهرا من نه...واسه خانوادت جبران میکنم پاشد میخواست منو بزنه😔گفت حق ندارن بیان خونمون بهشون بگو نیان گفتم به تومربوط نیست میان یانه خودم الان میرم از کسی پول قرض میکنم هرچی واسه خونه لازمه میگیرم. همش توهم داره که بهش محل نمیزارن میگفت اونا ب من محل نمیزارن گفتم حقته چون بی لیاقتی
ازش متنفرم هروقت خانوادم میان همینجوری بی محلی میکنه الانم گم شد رفت خونه مامانش فککنم
کاش بمیرم راحت شم از دستش