سلام
خواب میدیدم زن های سیاه پوشی که صورتشونم پوشیده بود.عزاداری میکردن همه گریه میکردن
صدایی انگار روضه میخوند..روضه ی حضرت ابولفضل..من هم گریه میکردم و از ته دل صدا میزدم یا زینب...یا ابالفضل..
از خواب که بیدار شدم حال خوشی داشتم! با خودم گفتم آخیش چه کیفی داد! تو بیداری که نه وقتشو دارم و نه حال اینچنینی سراغم میاد..آخیش..چه حالی بود..