پدربزرگم پارسال فوت شد مراسم سومش عمه هام و مامانبزرگم داغون بودن همشون کنار هم نشسته بودن یکی از فامیلا ب مامانبزرگم گفت چی شد فوت شد مامانبزرگم گفت سرطان گرفت درصورتیکه سکته کرده بود . عمه هام اول این شکلی بودن😳😳😳بعد این شکلی شدن🤣🤣حالا خندشون گرفته بدحور چادر کشیدن سرشون اون زیر بلندبلند میخندیدن..مردمم طفلیا فک میکردن اینا گریه میکنن بدتر گریه میکردن🤣
من تو مراسم داییم
تا دلت بخواد🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
😂😂😂😂😂😂😂
وای آره از بس خندمو کنترل میکردم صورتم شده بود عین لبو
مادربزرگ من کلاپنجاه روزه فوت شده،باتمام غمی که داشتم هردفعه بعدازدیدن گریه ی پسرعمم انقدرمیخندیدم دلم دردمیگرفت😂😂😂بعدخودمم توتمام این مراسماوظیفه شادکردن ملتوداشتم😁
اره من اکثرا شنیدم تومراسم سوم مرده همه میخندن
بگم میترکید ولی نمیشه 😂😂😂
زن داداشم خیلی کرم میریخت،صدای مداحم زیاد بود،چادرهامونو میکشیدیدم تو صورتمون میخندیددم،البیته دایییم خیلی پیر بود. ادم خیلیخ وبیم نبود
من همینکه مامانم بگه نخند از خنده پخش زمین میشم و متاسفانه تو همه ختما میگه بهم اصن خیییلی بده تو ختم همون بگیره
😂😂😂😂 اره منم اینجوری شدم ولی یادم نمیاد
خخخخ من تومراسم پدرشوهرم دم در مسجد ک میومدن تسلیت میگفتن دختر خاله ام سر ب سرم گذاشت خندم گرف وای خیلی بد شدولی حواس کسی نبود .درضمن من پدرشوهرمو خیلی دوست داشتم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
