امروز در مورد سیاست یه چیزی یادم افتاد ...دنبال تاپیکاش بودم ولی قسمت شما شد.
یه دوستی داشتم من زندگی سختی نداشت اما اسونم نبود ، توی دانشگاه همیشه نمره متوسط بود ولی همیشه اعتماد بنفس داشت و میگفت من عالی ام...
کارهایی که میکرد رو بهتون بگم :
خونشون منطقه جنوب تهران بود ولی میگفت بهترین منطقه تهران زندگی میکنند، خونشون ۵۰ متر بود ولی میگفت خونمون عالیه....یه دوست پسر خیلی پولدار داشت ما دوستاش میدونستیم خونه دوستمون کجاست ولی دوست پسرش نمیدونست، دوستم مادرش مریض بود و باید به دو تا خچاهر و برادر ش که کوچیکه دبستانی بود میرسید و تمام کاراشونو خودش میکرد ولی میگفت خواهر برادرام پرستار دارن....
خلاصه مثلا برای خونه تکونی عید قالی و فرشارو میشست خودش با دست ولی به دوست پسرش میگفت من باشگاه رقص هستم و دارم میرقصم و ساعتای زندگیم پر هستن و تو برام خاص بودی که برات وقت گذاشتم(منت میذاشت)
خلاصه یک سال اینطور گذشت ...انواع هنرهارو داشت توی اشپزی و خونه داری ولی جلوی همه نشون می داد هیچی بلد نیست، خیلی چیزارو میدونست ولی میگفت عههه چه جالب ... بلد نبودم ممنون یادم دادین...به دوست پسرش میگفت غذا بلد نیستم درست کنم پسره براش غذا میگرفت و خلاصه ... اخرش الان یه کدبانوی عالی و با سیاست شده برای همسرش (دوست پسرش) اولا کسی ازش توقع نداره کاری خلاف توانش کنه دوما همه دوستش دارن چون نمیگه من بلدم بلدم...سوما وقتی میرن خونشون که الان یه خونه عالی و بزرگه بهترین پذیرایی و دستپخت رو داره و همه میگن به به و چه چه ....
خلاصه جزیی تر خاستین بپرسین بهم بگین بازم بهتون بگم از کارهاش