2726
عنوان

چطوری به مامیم بگم؟😕

8196 بازدید | 133 پست

من مدتیه هوس کردم موهای دستمو بزنم قبلا اصلا تو فازش نبودم ولی چون با دوستام میرم مهمونی و جاهای مختلف دوس دارم دستام مو نداشته باشن

از اونجایی که خواهرم بزرگ ترم هم اصلا تو این فکرا نیست البته واس عررسیا میزنه ولی مدام نمیزنه 

نمیدونم چتور به مامانم بگم که میخوام موهامو بزنم

فک نکنم کاری داشته باشه 

ولی روم نیست

نمیدونم چتوری مترحش کنم

دوس ندارم هم کسی بفهمه حتی خاهرم چون احساس میکنم اعتماد به نفسم میاد پایین چون فکر میکنه مثلا من معزلم این شده که موهای دستمو بزنم

خلاصههه کـــمـــک😂💔

چطوری

مطرح 

معضل

اگر زندگی خانوادگی پرتنشی داریم و تحصیلات و تخصص در زمینه خانواده نداریم نسخه ناموفق زندگی خودمون را برای بقیه نپیچیم ! مثال: همه مردها فلانند، همه زنها فلانند، به شوهر رو نده، جواب بدیشونو با بدی بده، ازدواج نکن، ازدواج بکن، بچه بیار زندگیت شیرین شه... حسن ختامشم اینه که روانشناس و مشاور هیچی حالیشون نیس من خودم یه پا مشاورم!  شما اگه بیل زن بودی که در خونه خودتو سرسبز کرده بودی عزیزدل   


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

کلا این چیزارو مطرح نکن در یک حرکت انتحاری بزن بره

مامی رو تو عمل انجام شده قرار بده خودش کم کم عادت می کنه

اگر زندگی خانوادگی پرتنشی داریم و تحصیلات و تخصص در زمینه خانواده نداریم نسخه ناموفق زندگی خودمون را برای بقیه نپیچیم ! مثال: همه مردها فلانند، همه زنها فلانند، به شوهر رو نده، جواب بدیشونو با بدی بده، ازدواج نکن، ازدواج بکن، بچه بیار زندگیت شیرین شه... حسن ختامشم اینه که روانشناس و مشاور هیچی حالیشون نیس من خودم یه پا مشاورم!  شما اگه بیل زن بودی که در خونه خودتو سرسبز کرده بودی عزیزدل   

هیچی نگو بزن

 یادش بخیر ی زمانی چقد نقشه میرختم سیبیلامو بزنم 😂😅

وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...!!!نه جایی بخاطرم تعطیل میشود...!!!نه در اخبار حرفی زده میشود...!!!نه خیابانی بسته میشود...!!!و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود...!!!تنها موهای مادرم کمی سپید تر میشود...!!!پسرم تنهاتر...!!!و پدرم کمی شکسته تر...!!!اقواممان چندروز آسوده از کار...!!!دوستانم بعد از خاکسباری موقع خوردن کباب  آرام آرام خنده هایشان شروع میشود...!!!راستی عشق قدیمم را بگو اوهم باخنده هایش در آغوش دیگری،مراازیاد میبرد...!!!من تنها فقط گورکنی را خسته میکنم...!ومداحی که الکی از خوبی های نداشته ام میگوید و اشک تمساح میریزد...!!!و من میمانم و گورستان سرد و تاریک و غم همیشگی ام که همراهم میماند...!!!من میمانمو و خدا،بااحساس خجالتی که ای مهربان چرا همیشه مرا از تو و دینت ترسانده اند...!!!
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730