2737
2734

حالم خوب نیس هیچکسوندارم بی کسی خیلی سخته. بابام یه آدمی بود ک همیشه کتک میزدو فحش میداد و بخاطر دختر بودنم تحقیرم میکرد مامانم یه زن بدبین و کینه ای ک یسری مشکلات روانی داشت بخاطر اخلاق پدرم. ازدواج کردم ک فقط از دستشون راحت شم وای از چاله درومدم افتادم تو چاه. وارد یه زندگی بدی شدم با شوهرم از لحاظ فکری خ فاصله واشتم و چون ریشه های عصبی بودن در گذشته در من وجود داشت نمیتونستم مشکلات جدیدو تحمل کنم.همیشه سرکوفت خانوادمو میزد و من میخاستم کم نیازم. بعد از گذشت 4سال اختلاف نظر میخاستم طلاق بگیرم. ک بابام ب شوهرم گفت بمن چه این زنته خواستی بکشش ولی طلاق گرفت نیاد خونه ی من. منو سکه یه پول کرد شوهرمم منو تنها و بی کس گیر اورده بود و دیگه توجهی بم نداشت رفتم سرکار تا پول جمع کنم و بتونم طلاق بگیرم و ازپس خودم بربیام.یه روز باهم خوب بودیم ده روز دعوا.در کمال ناباوری و با وجود جلوگیری شدید فهمیدم حاملم دنیا رو سرم خراب شد. خیلی تلاش کردم سقطش کنم اما نشد ک نشد. البته سه قلو بودن و دو تاشون تحلیل رفتن اما یکیشون موند. توی همون بهبوهه بود ک فهمیدم شوهرم خیانت کرده  توی سقط مصمم شدم چیز سنگین میبستم کمرم از پله میرفتم زعفرون. طناب هرکاری کردم نشد ترسیدم قرص بخورم از کورتاژمیترسیدم تصمیم ب خودکشی گرفتم ولی بازم نشد.الان نزدیک شش ماهمه. از همه چیزمیترسم  من حتی برای زایمان کسی ندارم همراهم باشه من هیچی از بچه داری بلد نیستم بخاطر روحیم دارم میرم یوگا یسری کارگاههای تربیت فرزند برای عصبی بودنم میرم مشاور ولی ته تهش از بی کسی شبا توی بالش گریه میکنم. وقتی خیلیا میگن بهد زایمان مامانمون مراقبم بود دلم یه مامانه خوب میخاد دلم یه بابای خوب میخاد ک پشتم باشه یه شوهر خوب ک سرکوفت نزنه. ننیدونم حکمت خدا چیه ک ب کسی ک بچه میخاد نمیده ولی ب من داده

برف هفت سالگی ام را به خاطر صدای مادرم دوست داشتم که می گفت پاشو ببین عجب برفی اومده برف ده سالگی را به خاطر تعطیل شدن مدرسه و خوابیدن کنار  مادرم حتی یک ساعت بیشتر. برف چهارده سالگی را به خاطر تشویش امتحانات .برف هجده سالگی را به خاطر استرس کنکور و آینده !! برف بیست سالگی را به خاطر عاشقی . هیجان عشقی که در ذهنم تا ابد ادامه داشت اما از برف بیست و پنج سالگی به بعد برف ها فقط سرد بود و سرد بود و سرد…… و خاطراتی که هرگز تکرار نخواهد شد……


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

همیشه استرس اینو دارم ک شوهرم منو با این بچه تنها ولم کنه. چون چندبار میخاست اینکارو بکنه

برف هفت سالگی ام را به خاطر صدای مادرم دوست داشتم که می گفت پاشو ببین عجب برفی اومده برف ده سالگی را به خاطر تعطیل شدن مدرسه و خوابیدن کنار  مادرم حتی یک ساعت بیشتر. برف چهارده سالگی را به خاطر تشویش امتحانات .برف هجده سالگی را به خاطر استرس کنکور و آینده !! برف بیست سالگی را به خاطر عاشقی . هیجان عشقی که در ذهنم تا ابد ادامه داشت اما از برف بیست و پنج سالگی به بعد برف ها فقط سرد بود و سرد بود و سرد…… و خاطراتی که هرگز تکرار نخواهد شد……
2738

عزیزم خیلی شرایط سختی داشتی،ولی قسمتت بوده خداروشکر کن،فردا همین بچه دیدی شد همدتو همه کست،یا برکت اومد تو زندگیت عوض شد،دختره یا پسر؟

لطفا یه صلوات واسه سلامتی نی نیم مهمونم کنید🙏🌹

خیلی برات ناراحت شدم 😔خدا کمکت کنه 

اون دختر میاد میشه همدمت دیگه تنها نمیمونی

‏هنوز شادى اون صبحهايى كه بابام بيدارم ميكرد ميگفت بيا از پنجره بيرونو نگاه كن، برف اومده، رو تو قلبم احساس ميكنم❤💗

عزیزم دلم 

فقط یک جمله تلنگری میخوام بهت بگم 

تو گناهی نداشتی که همچین مادری نسیبت شد 

ولی سعی کن مثل مادرت نباشی 

تمام عشق و محبتت ببند به بچه ات 

ناشکری نکن و از خدا بخواه سالم بیاد بغلت 

چون با این توصیف خدا بدجور مصمم هست برای اینکه طعم مادر شدن بچشی 

عزیزدلم برای گل دخترت سنگ تمام بزار 

و بزار خوشبختی و لذت رو کنار اون احساس کنی 

ایشالله خدا میخواد که دخترت معجزه زندگیت باشه

چندسال ناباروری داشتیم، تجربه رفتن به طب سنتی، iui ،ivfو همچنین تجربه بارداری سخت .لکه بینی،هماتوم ،جفت سرراهی سوراخ شدن کیسه اب و استراحت مطلق و..،در اخر تجربه بزرگ کردن دوتا فسقلی نارس یک کیلو نیمی تقریبا دارم🤕😍.دوستان هرکی سوال داره در این موردها حتما و با کمال میل پاسخ میدم،فقط صلوات برای سلامتی فسقلی هام یادتون نره ،مرسی❤️💋
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز