2733
2734
عنوان

خسته ام

165 بازدید | 7 پست

با سلام و تشکر از سایت خوبتون.من مدت یک سال با پسری به قصد ازدواج آشنا شدم.اما ازین تصمیم ما فقط خواهر ایشون مطلع بودن.و من به ایشون گفتم که باید صبر کنن تا خواهر من ازدواج کنه بعد به خواستگاری بیان.

من تو این مدت دانشجو بودم و تازه فارغ التحصیل شدم.ایشون شغلشون ارتشیه و خانواده ی متوسط به بالایی از لحاظ اقتصادی و فرهنگی دارن.و خانواده ی من هم از لحاظ اقتصادی و فرهنگی از خانواده ی اونا پایینتره.به خاطر همین موضوع من اول مخالفت کردم و گفتم به درد هم نمی خوریم.و هم اینکه اخلاقایی مدنظرش بود که من میدونستم اون ها رو ندارم مثل زود رنج بودنم..ولی اون میگفت که من باهاش سازگار میشم.ما از هم دور بودیم دو استان جدا و خیلی خیلی کم همو می دیدیم.ایشون در واقع فکر می کنم که شرایط من رو پسندیده بودن که کارمند هستم و از لحاظ ظاهری هم مورد پسند ایشون بودم.اما بعد یک سال ایشون مرتب از من درخواستای متعدد داشتن.مثلا میگفت باید هیکلت این شکلی باشه.باید زودرنج نباشی.بری دکترا بگیری.برو کلاس موسیقی.برو باشگاه.اطلاعاتت رو تو همه زمینه ها ببر بالا.تیپت رو بهتر کن.و من با این حرفا احساس می کردم که یه عالمه کار ریخته روی سرم.مضطرب می شدم.در حالیکه خودشون به هیچکدوم از حرفایی که بمن می زدن عمل نمی کردن.به فکر پیشرفت خودشون نبودن.فقط من رو تو منگنه میزاشتن و مجبور می کردن.یا از من در خواست تماس تصویری می کردن و من این رو دوس نداشتم اگه انجام نمی شد دعوا می شد و نباید روی هیچکدوم از حرفاش حرف می زدم.

بعد من یه بار یه فایل در مورد یه شهید گوش دادم و تحت تاثیر قرار گرفتم برای اونم فرستادم و اون بعد دیدنش کلا عوض شد و گفت دیگه اصلا همو نبینیم.حرفهای احساسی نزنیم.چون دیدارامون کمتر شده بود کمتر پیام میداد اصلا زنگ نمیزد و من احساس بدی داشتم اذیت میشدم تصمیم گرفتم دو تا فحش بدم و پلای پشت سرم رو خراب کنم که دیگه تو رابطه ی با اون بر نگردم بعد اون گفتم از زندگیم گمشو بیرون و دیگه هیچوقت بر نگرد اونم همینکارو کرد.بعد 5 ماه بهش پیام دادم .اما اون گفت دیگه بر نمی گرده چون یه بار از رابطه بریده و فک میکنه برگشتنش هیچ خیری توش نیست.و چون کارش تو ارتشه میگه هنوز معلوم نیست کجا میفتم خونه نمیدن محل کارم معلوم نیست تا 3 سال دیگه هم نمی تونه ازدواج کنه.میگه نمیخوام الکی تو رو دور خودم نگه دارم.موقعیتتاتو خراب کنم .و اصلا اخلاقمون و اعتقاداتمون بهم نمی خوره در حالیکه من چادریم و نمازخونم و منو این اقا اولین رابطه رو با هم داشتیم که کاملا حریم ها حفظ شدن.در ضمن ایشون 24 سالششونه منم 23.

من حاضر بودم کمکش کنم انتظاراتم رو بیارم پایین اما الان واقعا نمیدونم منتظر برگشتنش باشم یا نه چون واقعا دیگه از هیچ کس خوشم نمیاد و حالم اصلا خوب نیست.

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

بهونه اش هر چی باشه بهتره برنگرده

وقتی میخواد از تو یه چیزی بسازه که خودش میخواد بهتره که بره چون تو باید  مدام پی راضی کردنش باشی

این رابطه همون بهتر که تموم شده

یه بسته فلفل قرمز هندی بزارین تو جیبتون، هروقت هوس کردین برای کسی دردو دل کنین، یه قاشق از اون بریزین تو حلقتون. من امتحان کردم عالیه😐
2738
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730