مامانا از وقتی سرلاک میدم به دخترم دفعش بیشتر شده و دچار سوختگی شدید ناحیه تناسلی هست خیلی براش غصه میخورم معلومه درد داره . دکتر هم بردم بهش ان ان و زینک داده که فایده نداشته الان دیگه سرلاک قطع کردم چند روزی یکم بهتر شده اما باز تا یکم دفع داره تاول میزنه الانم کلا لختش کردم گذاشتم رو تشک بازی با زیر انداز مشما . تا بدنش هوا بخوره از محیط بسته پوشک نجات پیدا کنه . نمیدونم دیگه چیکارش کنم تا خوب بشه
واو درین حد ؟ اگه سرلاک عوض کنم چی؟ من فک کردم بخاطر دفع زیادش هست . قبلا روزی نهایت دوبار دفع داشت ...
دفع زیادش به خاطر سرلاکه، سوختنش احتمالا به خاطر یه سری از موادی هست که توی سرلاک وجود داره و بهش حساسیت داشته. به قول خودت از وقت سرلاکُ قطع کردی بهتر شده.
مارک سرلاکُ عوض کن شاید بهتر شد. ولی اگر نشد اصلا دیگه بهش نده. گناه داره بچه اذیت میشه.
اگر به دنبال آن یک نفری هستید که زندگی شما را تغییر دهد ... نگاهی به آینه بیندازید... تمام رموز قانون جذب
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
6 ماهشه . منم اول فک کگردم بخاطر دندونشه چون چند روز پیش هم تب داشت هم اسهال ولی فقط دو روز بود بعد ...
به ابن سرعت که درنمیاد. دخترم هروقت پاهاش میسوزه دوهفته بعدش دندونش میزنه بیرون. البته دخترم پشت هم داره درمیاره. ۹ ماهش ۸ تا دندون داره
روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...
فردا میشه 6 ماهش . یعنی احتمال داره تا دو هفته دیگه در بیاد؟
ببین لثه اش ورم کرده. دخترم از ۵ ماهگی دراورد
روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...
دختر من وقتی طعم گندموخرما رو خورد اینجوری شد.منم وقتی دیدم خیلی نگران شدم ولی دکتر کرم کالاندورا رو تجویز کرد.عالی بود شب زدم پوشکش کردم تا صبح خوب شد