سلام دوستان. من هشت ماهه باردار بودم که شوهرم گفت سه چهار ماهه ترامادول مصرف میکنم. در حقیقت از نامزدی میدیدم که یه قرص مجهول میخوره ولی نفهمیدم چیه.
بعد گفت دیگه نمیخوام بخورم اما خب یبار ۱۱ ماهگی بچم تو حموم یبارم تو ۱۵ ماهگی پسرم پشت فرمون تشنج کرد. دفعه ی دوم بهم گفته بود پسر عموش حدود ۱۵ سال پیش این قرصو بهش معرفی کرد و دیگه نمیخوره و اینا. گفتم اگه بازم خوردی چکار کنم؟ گفت به خانوادم بگو. حالا هکین نیر ماه از حالتاش متوجه شدم بازم میخوره دیگه رفتم به مشاورم گفتم اونم گفت باهاش صحبت کن و بگو که به من گفتی بعد بیاین بهتون دکتر معرفی کنم برین واسه ترک.
حالا دیشب بهش گفتم کی میریم دکتر گفت دکتر برا چی؟ گفتم واسه ترک قرص میگه ۲۳ ام میریم( ۲۳ این ماه قراره بریم کربلا)
گفتم اون که تاریخ کربلاست، گفت همون دیگه.
گفتم دفعه قبل که پشت فرمون تشنج کردی چی گفتی بهم؟ خیلی طلبکارانه گفت چی گفتم؟
( گفته بود دفعه بعد اگه خوردم به مامان و بابام بگو ولی خب چه فایده اونا هم بدونن کاری نمیکنن که فقط زبون درازشون درازتر میشه و میگن زن باید تحمل کنه زن باید مدارا کنه تو وظیفت بوده که تاحالا به کسی نگفتی از این به بعدم نباید میگفتی و از این چرندیات)
منم پاشدم رفتم اتاق خواب کلی زجه زدم. بیشعور فقط اومد پتو انداخت روم و رفت فیلمشو دید و همونجا تو هال خوابید.
حالا صبح میاد دست میده و خدا حافظی هم میکنه.
بچه ها حالم خیلی بده خودش به درک اینده ی بچمو تباه میکنه با این کارش.