۱.۴ ماهه جداییم ..۲ سال یکماهه ازدواج کردیم
یعنی الان مینویسم ۲ سال..خودم باورم نمیشه از حماقتم اینقدر گذشته...
ارزوهای خاصی دارم...هدفای خاص تر...ک شاید یکی از یکی غیر ممکن تر باشه...
ولی ی چیز رو اعصابمه ..خاطرات زندگی دو نفره م با شوهر الکیم!
ی مدت مادرم پیله کرد برگرد سر زندگیت شوهرت ادم خوبی بود
و علنا جلوی همه میگفت تو بدی ک شوهرتو فحش میدادی..اخلاق نداشتی...انگار ک مادر اونه
ی چند وقت شد ک من خواب اینو میدیدم ک برگشتم و ...داریم زندگی میکنیم
و شک ندارم خانواده اون محکم وایسادن ک ی وقت من برگردم دوباره بریزن سرم!
چندبار گفتم بیام کارو یسره کنم باهاش توافقی جدا بشیم
اون مقدار ک من میخام مهریه نمیده..قانع نمیشه ک بده...
منم کلا ب ۳۰ میلیونم راضیم با ی اپارتمان ۲۰۰ م شاید قیمتش این باشه تو ارزونی ۹۰ تومن بود!
ولی اون گیر داد ۲۰ میلیون بیشتر نمیدم
مادرمم نشسته ی گوشه ک باید ۱۴ سکه کم کمش بده...
هی خاستم بگم فلانی من ب ۳۰ میلیونم راضیم بیا توافقی...مث خرررر وایساد رو ۲۰ م ...
البته واضح نگفتم ۳۰ ..خاستم بگم ۴۵ کمکم راضی شه
ولی دیگ حتی ج پیامم نمیده و خیالش راحته ک زندان نداره مهریه...
من خداوکیل میتونم کاری کنم دادگاه راحت ی ۴۰ تا ۵۰ ببره براش..ولی میخاستم توافقی باشه ..و زودتر...
ک گوش نمیده عوضی...هر چی پیام میدم فقط مث بز میخونه....
و نشسته ک مثلا زندان نره!!
نمیدونم چکارش کنم