من دو سال و نیمه ازدواج کردم
با شوهرم همسنیم
من از اولم بچه میخواستم ولی چون اول ازدواج از لحاظ مالی اوکی نبودیم شوهرم مخالف بود
همزمان با من دایی شوهرم ازدواجکرده اونا سنشون بالا هست
زندایی شوهرم بعد از دوسال حامله شد
از اون موقع مادرشوهرم شروع کرد
منو هرجا گیر میاورد میگفت پسرم تا هرسنی دلش بخواد میتونه بچه دار بشه ولی زنا تا چهل بیشتر نمیتونن بچه بیارن
هی رو مخم راه میرفت تا دیگه یه بار که باز شروع کرد جلو شوهرم پریدم بهش گفتم ما نمیخوایم بچه بیاریم به کسی ربطی نداره و کسی نباید دخالت کنه
الان سه ماهه اقدام کردم ولی به کسی چیزی نگفتم رفتیم دکتر هردومون آز دادیم
آز من خوب بود سالمم هیچ مشکلی ندارم حتی دکتر قرص و آمپول داد یک بار سه فولیکول یک بار دیگه پنج فولیکول داشتم
ولی شوهرم اسپرمش کنده و دکتر بهش دارو داد
دکتر منم گفت تو فعلا نیاز نیست دارو مصرف کنی
شوهرت باید قوی بشه بعد اقدام کنید
من واسه شوهرم ناراحتم
ولی از حرفای مادرش دلم شکسته
واقعا دلم میخواد جواب آز شوهرمو ببرم بکوبم تو صورتش که نیاد به من بگه پسرم هر وقت بخواد میتونه بچه بیاره ولی به خاطر شوهرم پشیمون میشم
به نظرتون باید بگم یا نه؟